لذت ببر

903 45 6
                                    

#پارت60

هلن ب نفس نفس افتاده بود جشمانش را به سختی باز نگه داشته بود
انگشت شصت دیان روی لپش کشیده شد: درس اول؛ سروصدا کن!
هلن خمار نگاه کرد و کمی گیج بنظر میرسید
انگشتان دست چپ دیان ب سرعت میان پاهایش رفت و کص خیسش را لمس کرد
دیان در گوشش زمزمه میکرد: بزار بهت بگم ازین ب بعد قراره رابطمون چطوری باشه
سر انگشتانش را بازی داد و گاز‌محکمی از گردنش گرفت: قراره ازین ب بعد رابطه ای ک با گلایل داشتیو فراموش کنی
نوک انگشتان دیان داخلش شد و شروع ب حرکت کرد
دست دیان از ابش کاملا لزج شده بود و صدای ناله های هلن بلند شد
سعی میکرد دیان را ببوسد ولی انطوری که گردنش اسیر بود نمیتوانست تکان بخورد
پاهایش ب لرزش افتاده بودند و تنها دست دیان بود ک اورا سرپا نگه داشته بود
انگشتانش با شدت داخل هلن فرو رفتند: متوجه نشدی هرزه کوچولو؟
ناله ی بلندی از هلن شنیده شد: آه امم چرا وای
دیان دستش را کشید و بلافاصله سیلی محکمی با دست خیس از اب کص هلن روی گونه‌اش زد: چرا؟
بیشتر از اونی ک فکر میکردم نیاز داری یاد بگیری!
هلن ک کنترل بدنش در دست شهوتش بود ایستادو ب با برق در چشمانش گفت: یادم بده
دیان اعتراف کرد این روی هلن برایش جدید و جذاب بود
تاکنون از هلن تنها چیزی ک بود لوس بودن و وابسته بودن بود
دوباره اورا ب دیوار چسباند و پاهایش را تا عرض شانه اش باز کرد: دستاتو بگیر بالا
هلن دست هایش را بالای سرش گرفت و اجازه داد بدنش کاملا ب چشم بیاید
این دنیا انقدر برایش جدید و جذاب بود ک داشت بی چون و چرا هر حرف دیان را انجام میداد
ترکه ی بلند چوبی در دست دیان ظاهر شد و ساک مشکی رنگی ک نزدیک دیان بود چرایی اش را نشان میداد
یاد ان ساک و اولین باری ک دیان بر کف دستش کوبیده بود افتاد و لبانش را گاز گرفت
ترکه ارام روی بدنش شروع ب حرکت کرد و دیان شروع ب حرف زدن کرده بود
باز هم دیان جدی ای شده بود که هلن چندبار اورا دیده بود
سر ترکه روی نوک سینه‌اش تمام نقاط بدنش را تحریک میکرد
دستش را پایین اورد  و سینه ی راستش را از شدت شهوت در دست فشرد ک با ضربه ی ترکه روی نوک سینه‌اش برق از سرش پرید: گفتم دستا بالا!
سوزش شدیدی برای لحظه ای احساس کرد و دستانش را بالای سرش گرفت
نوک ترکه حالا روی کصش نشسته بود: هوم
خوشم میاد همیشه زود برام خیس کنی بیبی گرل
ضربه زده شد و هلن به سختی توانست تعادلش را حفظ کند: اه فاک
نوک خیس ترکه روی لبان هلن نشست: هلن عزیزم؟ کند ذهنی؟
نشنیدی گفتم باید صدای ناله هاتو بشنوم؟
سر خیس ترکه درون دهانش فرو رفت و هلن را مجبور ب چشیدن اب خود کرد
ترکه را محکم روی لبان سرخش کوبید: زبونتو نیاز نداری ببرمش؟
اینبار هلن ناله اش را خفه نکرد و با نفس نفس گفت: چرا... لازم...ش دا...رم
نوک ترکه روی کلوریسم هلن قرار گرفت و فشار اورد: مطمئنی؟
اخه نمیشنوم معذرت بخوای
فشار ترکه هر ثانیه بیشتر میشد و هلن به خود میپیچید!
قصد نداشت معذرت بخواهد
شاید او بود ک ب دیان تمایل داشت
و باز هم او بود که اکنون تحریک شده بود
اما قرار نیست بازی را برای دیان راحت کند
با شیطنتو درد خیره ی دیان شد: معذرت؟
برای چی؟
دیان خندید و هلن را ب پشیمانی وادار کرد
درست بعد از زدن ضربه ای دقیقا ب میان پایش
ک باعث شد هلن روی دوپایش بپر بپر کند و کصش را با دو دست فشار دهد: آه فاااااک
شاکی به دیان خونسرد نگاه کرد: هی! خیلی درد داشت!
دیان بی حس نگاهش کرد: سرجات!
هلن معترض شد: ولی من...
دیان بلند تر و اخطاری گفت: سرجات هلن!
اولین بار بود اسمش را این گونه ب کار میبرد
مغموم به دیوار چسبید و دستانش را بالا برد
ترکه روی نوک سینه هایش فشرده شد: درس بعدیت؛ به خودت جرئت نمیدی از حرفم سر پیچی کنی!
ضربه!
ادامه داد: وقتایی ک اجازه کار دیگه ای رو ندادم فقط باید ازت ناله بشنوم
ضربه بالای سینه‌اش نشست
هلن نوک ناخن هایش را کف دست میفشرد و ناله میکرد
ضربه ی بعدی بی هیچ ملاحظه ای زده شد: وقتی دارم بات بازی میکنم سعی میکنی اسباب بازی خوبی باشی!
ضربه بعدی!
و ترکه روی زمین پرتاب شد
دیان نزدیکش شد و گردن هوس برانگیزش را دوباره در دست گرفت
کنار گوشش نفس کشیدو گفت: و قانون اخر؛ لذت ببر!
لبانش را روی لبان هلن رنجیده و بی طاقت گذاشت و بلاخره ب او اجازه ی پایین اوردن دستانش را داد

FingersHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin