Baby?!/Vkook

307 13 1
                                    


Genre: Romance, Fluff

خیلی وقت بود که روی هم‌کلاسی عزیزش کراش داشت و روزها رو به هوای دیدن مرد، داخل کتاب‌خونهٔ دانشگاه سپری می‌کرد.
امروز هم قرار بود ساعت‌ها رو‌به‌روی کیم تهیونگ، کراش بزرگش بشینه و مرد رو درحالی که غرق دنیای کتاب می‌شه، تماشا کنه‌.
نگاهی به ساعت موبایلش انداخت با دیدن اعداد دیجیتالی نفس عمیقی کشید و لب زیرینش رو به دندون گرفت تا جلوی لبخندش رو بگیره‌.
تا دو دقیقه‌ی دیگه تهیونگ وارد کتاب‌خونه می‌شد.
مرد مو فرفری درحالی‌که عینک گرد و ته استکانی روی چشم‌هاش گذاشته بود با سه جلد کتاب قطور بین دست‌های کشیده‌اش، پشت میزی نزدیک به پنجره نشست‌.
انگار میز رو به اسم مرد زده بودن و هربار پشت همون میز می‌شست.
مرد مو عسلی، عینک رو روی چشم‌هاش بالا داد و بدون اینکه نگاهش رو از روی کتاب‌هاش برداره صداش زد:"جئون گردنت درد می‌گیره بهتره بیای اینجا."

آب دهنش رو قورت داد و بی‌صدا خندید.
روبه‌روی مرد نشست و به رگ‌های بیرون زده ساعد تهیونگ خیره شد.

"اوپس، لو رفتم؟"

تهیونگ مو عسلی از بالای عینک نگاه معنا‌داری بهش انداخت و کتاب جلد آبیش رو باز کرد.
خالی که آدم رو وسوسه می‌کرد بوسه‌ای عمیق روش بشونه و لب‌های آدامسیش رو گاز بگیره.
البته که هیچکس حق نداشت چنین فکری کنه چون این افکار فقط و فقط مخصوص خود جئون جونگکوک بود و تنها اون حق داشت لب‌های مرد رو مزه کنه.
نفس عمیقی کشید و سعی کرد تصور بوسه‌بارون‌کردن چهره‌ٔ زیبای کراشش رو از ذهن بیرون کنه!

"خسته نشدی؟"

مو عسلی بدون اینکه نگاهش رو از کتاب بگیره زمزمه کرد و چشم‌غره‌ای بهش رفت.
جونگکوک که سخت مشغول دید زدن مرد بود نچی کرد و با یک حرکت یقهٔ پیرهن قهوه‌ای تهیونگ رو درست کرد.

"بیبی، اجازه بده درستش کنم."

تهیونگ با چشم‌هایی درشت شده و لبخندی که سعی در کنترلش داشت نگاهی به مرد مو مشکی انداخت و چشمش روی پیرسنگ لب و ابروی مرد افتاد.

"خدای من... تو الان من رو بیبی صدا زدی؟"

مرد مو مشکی با خجالت دستی به گردنش کشید و نگاهش رو داخل فضای خلوت کتاب‌خونه چرخوند.

"شاید؟"

تهیونگ نمادین ضربه‌ای به پیشونیش کوبید و با تاسف سرش رو پایین انداخت.

"اشکالی نداره؟"

صدای بم و خندهٔ مشتاق جونگکوک توی گوش‌هاش پیچید و دید که مرد زبونش رو به پیرسینگ لبش کشید.
لبخند مستطیلی شکلی زد و با چشم‌هایی که دورش چین خورده بود به پسر خرگوشی نگاه کرد.

"نه...باحاله ازش خوشم میاد."

"خوبه."

مرد مو مشکی نامحسوس قلنچ انگشت‌های دستش رو شکوند و کمی شونه‌هاش رو جمع کرد.
چند دقیقه‌ای رو سکوت گذروند که با حرف جونگکوک شکسته شد.

"کیم نظرت درمورد یه قرار کوچیک چیه؟"

تهیونگ نیشخندی کنج لبش نشوند و زبونش رو به دندون‌های جلوییش زد.

"اگر می‌خوای ازم درخواست کنی دوست پسرت بشم قبول می‌کنم."

با خنده کتاب‌های مو فرفری رو از روی میز برداشت و چشمکی به مرد زد.

"پس زودتر بلند شو تا بریم سر قرار."

تهیونگ با کمی مکث از روی جاش بلند شد و ضربه‌ای انگشتی به پیشونی مو مشکی زد و نیشگونی از بازوی تتو شده‌اش گرفت.

"به نفعته بهم خوش بگذره جئون!"

•~
یه ایده‌ی قدیمی که بالاخره اپش کردم.
ویدیوش رو یادتونه؟
نظر یادتون نره کیوتی‌ها

oneshot (BTS)Where stories live. Discover now