Genre: Drama"دوباره دعوا راه انداختی؟"
پوزخندی گوشه لبش نشوند و روی صندلی چوبی کنج اتاق نشست و دستش رو، روی تکیهگاه گذاشت.
"به تو ربطی داره؟"
درحالیکه جواب مرد تخس روبهروش رو میداد، کمی بدنش رو، روی صندلی پایین کشید و پاهاش رو از هم باز کرد.
"تا وقتی امضات زیر سند بردگیت میدرخشه، نفس کشیدنت هم به من ربط داره."
چشمهاش رو چرخوند و نگاه خیرهاش رو به جونگکوک داد که روی کاناپهٔ سرخرنگش دراز کشیده بود و غر میزد.
پوست مرد زیر نور خورشید برق میزد و اخمی رو بین ابروهای مومشکی نشونده بود.
"اوه، یادم نبود ارباب کوچولو که برای به فاک دادن دشمنهات باید از تو اجازه بگیرم."
قبل از اینکه مرد بتونه چیزی بگه، کاغذ بین انگشتهای زخمیش رو، روی هوا تکون داد.
"امضای پدرت، از الان به بعد ارباب بزرگ حساب میشی."
مرد مومشکی از حالت دراز کشیده روی کاناپه قرمزش دراومد و کمی کمرش رو صاف کرد.نیشخندی به صدای آروم اما خوشحال جونگکوک زد و نوچی گفت.
"آره، اما قبلش باید دستمزدم رو بدی."
جونگکوک نفس تیزی کشید و لبهاش رو به هم فشرد.
"سند آزادیت رو بعد از دیدن برگه امضا میکنم."
تهیونگ زبونش رو، روی زخم گوشهٔ لبش کشید و صدایی از گلوش درآورد.
"سند آزادی؟ مگه دیوونهام که بین به فاک دادن تو و آزادیم، آزادی رو انتخاب کنم."
مکثی کرد و دستش رو به یقهٔ پیرهن مشکیش کشید و به پوست براق و سفید گردن مرد نگاه کرد که از زیر اون پیرهن مشکی طرحدار، بوسیدنیتر از همیشه دیده میشد.
زبونش رو، روی دندونهاش کشید و نیشخندش رو پررنگتر کرد."زود باش سکسیبوی، ترجیح میدم دهنت رو جایی که بهش تعلق داره حس کنم."
لب زیرینش رو گاز گرفت و اشارهای به برجستگی بین پاش کرد.
مومشکی آهی عمیق کشید و دکمههای پیرهن طرحدارش رو تا روی سینهاش باز کرد تا نگاههای خیرهٔ تهیونگ رو بیشتر روی بدنش حس کنه."کی از اربابش باج میگیره؟"
زیر لب غر زد و سمت تهیونگ رفت.
"میخواستی برده نگیری تا به فاکت بده."
بیتوجه به صدای خندون تهیونگ، جلوی پای مرد نشست و دستش رو، روی کمربند چرمش گذاشت و سگکش رو باز کرد.
حداقل خوشحال بود که مرد بدنش رو به آزادی ترجیح میداد، اینطوری احتمال بیشتری داشت تا قلب بردهاش رو به دست بیاره.
~•
دوستش داشته باشید ♡
ستارهی پایین رو هم رنگی کنید.
YOU ARE READING
oneshot (BTS)
Romanceهای. آدیا صحبت میکنه. من اومدم با یک سری سناریو و وانشات(: حقیقتاً بچههای کوچکم بیشترین قسمت قلبم رو تسخیر کردن. پس بچههام رو دوست داشته باشید و بهشون عشق بورزید. درخواستی هم پذیرفته میشه🌙 Writer:ᴬᵈʸᴬ.ᶳᶤ