Genre: Omegavers, Romance, Fluffخیره به ابرهای بالای سرش لبخندی زد و انگشت اشارهاش رو به سمت آسمون گرفت.
"نگاه کن. اون ابر شبیه به خرسه. دوتا دایره بالاییها گوششه."
به آرومی گفت و سرش رو به شونهٔ آلفای کنار دستش تکیه داد.
رایحهٔ غلیظ اکتالیپوس زیر بینیش نشست و قلبش رو ذوب کرد.نفس عمیقی کشید و بوسهای روی لبهای سرخ آلفا گذاشت و مزهٔ آبنبات رو، زیر زبونش احساس کرد.
سرش رو بلند کرد و با اخم به چهرهٔ گیج آلفا خیره شد. پسر کوچیکتر با تعجب به ابرها نگاه میکرد، انگار میخواست خرس فانتزی رو بین اون تکه پنبههای سفید پیدا کنه.
"آبنبات خوردی؟"
آلفا اوهومی گفت و چشمهاش رو ریز کرد و با دقت بیشتری به آسمون آبی رنگ بالای سرشون خیره شد.
"خرسه رو نمیبینم."
نفس تیزی کشید و نیشگونی از گونهٔ جونگکوک گرفت.
"خرس مهم نیست، مگه تو رژیم نداری؟ آبنبات میخوری؟"
آلفا لبهاش رو آویزون کرد و بینیش رو چین انداخت.
"آخه گشنهام بود."
چشمغرهای به جونگکوک رفت و با دستش فشاری به لپهای پسر وارد کرد و با جلو اومدن لبهای پسر بوسهای روشون زد.
"هویج بخور، کاهو بخور. این همهچیز که توی رژیمت هست میتونی بخوری. چرا آبنبات، عشق من؟"
هومی کشید و بینی گرد آلفا رو بوسید.
وقتی آلفا با چهرهای تخس نگاهش کرد، خندید و اینبار لبهاش رو، روی پلکهای پسر گذاشت."تو کلی به خودت سختی میدی و رژیم میگیری، بعد میای با یه آبنبات تمام زحمت خودت رو به باد میدی."
به آرومی زمزمه کرد و گازی از گونهٔ جونگکوک گرفت.
جوابش تنها سکوت و رایحهٔ تلخ شدهٔ آلفا بود.
چشمهاش رو چرخوند و سرش رو روی سینهٔ جونگکوک گذاشت.تهیونگ نمیخواست تعطیلات کوتاهشون به خاطر چیزی به این کوچیکی خراب بشه.
لبهاش رو روی سینهٔ برهنه پسر حرکت داد و دستش رو نوازشوار روی عضلات شکم آلفا کشید."کیوتی من؟ ناز من؟ چرا تلخ شدی؟"
با لبهایی غنچه شده پرسید و انگشت اشارهاش رو روی نیپل قهوهای رنگ پسر فشرد.
آلفا نامحسوس نفس عمیقی کشید و با دلخوری آشکاری نگاهش کرد.
"داری دعوام میکنی. من آبنبات میخوام."
لبخند کوچیکی به لحن لوس آلفاش زد و گازی از نوک بینی پسر گرفت.
"ببخشید، دیگه چیزی نمیگم، اما تو هم باید بهم قول بدی سرخود برنامهٔ غذاییت رو بهم نریزی."
وقتی باشه آرومی رو از سمت پسر شنید لبخندش رو پررنگتر کرد.
بوسهای روی گردن سفید جونگکوک گذاشت و روی زمین نشست."حالا اخمهات رو باز کن، عشق من."
آلفا لبخند کمرنگی زد و با یک حرکت روی تن تهیونگ چرخید و پسر امگا رو زیر تن خودش کشید.
"بیا بازی کنیم عشق من."
~•
های آدیا صحبت میکنه.
نظر یادتون نره فندقکهای من.♡
![](https://img.wattpad.com/cover/346699717-288-k673176.jpg)
STAI LEGGENDO
oneshot (BTS)
Storie d'amoreهای. آدیا صحبت میکنه. من اومدم با یک سری سناریو و وانشات(: حقیقتاً بچههای کوچکم بیشترین قسمت قلبم رو تسخیر کردن. پس بچههام رو دوست داشته باشید و بهشون عشق بورزید. درخواستی هم پذیرفته میشه🌙 Writer:ᴬᵈʸᴬ.ᶳᶤ