The Creator/minyoon

133 13 0
                                    

قلم‌مو رو، روی دیوار حرکت داد و زیر لب همراه با موسیقی که از موبایلش پخش می‌شد، زمزمه کرد.

تنش رو همراه با ریتم تکون داد.
چپ، راست‌، یک چرخش روی پا.
لب‌های پوسته‌زده‌اش رو با زبون تر و بین تاریکی شب سعی کرد، نقش داخل ذهنش رو با دقت به تصویر بکشه.

تصویری از دریاچه‌ی افسانه‌ای.
دست‌هاش ناخودآگاه نقش رو، روی دیوار می‌کشیدند و چشم‌هاش به نقش توی سرش بال و پر می‌داد.

نفس عمیقی کشید و قدمی به عقب برداشت تا طرح زیباش رو ببینه.
نگاهش روی پوست برهنه‌ی پسر داخل تصویر گشت.

پسری با پوستی سفید و موهای کوتاه مشکی‌رنگ کنار دریاچه دست‌هاش رو از آب بیرون آورده و سرش رو، روی ساعدش گذاشته بود.

روی ستون فقرات پسر قطره‌های ریز و درشت آب حرکت می‌کرد.
آب دهنش رو قورت داد و دستش رو نوازش‌وار روی دیوار کشید و بی‌اهمیت به پخش‌شدن رنگ، جایی که پوست سفید پسر نقاشی شده بود رو لمس کرد.

انگشت‌هاش رو به نرمی روی ستون فقرات پسر کشید و زیر لب گفت:"یک چیزی کمه!"

قلم‌مو رو دوباره به‌دست گرفت و سرش رو به رنگ‌ مشکی زد.
هلال ماهی رو، روی گردن پسر کشید و به‌ترتیب پایین اومد تا گردش یک ماه رو، روی کمر پسر نقاشی کنه‌.

دوباره قدمی عقب برداشت، اخمی روی پیشونیش نشست و این‌بار قلمی جدید برداشت و با رنگ‌ طلایی مشغول شد.

گردنبندی از جنس طلا دور گردن پسر کشید و آویز‌هاش رو تا میون دو کتفش پایین آورد.
بازوهاش رو با حلقه‌ای طلایی، رنگ داد و این‌بار آسوده‌‌خاطر دست‌هاش رو پایین آورد.
"حالا بهتر شد."

لبخند کنج لب‌هاش نشست و نگاهش از تن برهنه‌ی پسر روی پوست ماری افتاد که داخل آب و روی سبزه‌ها مشخص شده بود.
کِی این مار رو طرح زده بود؟

لب‌هاش رو به هم فشرد و بعد از تکون‌دادن سرش، روی زمین زانو زد تا وسایل‌هاش رو جمع کنه.

"یونگی، نمی‌خوای بیای پیش من؟"

شوکه از شنیدن صدای نرم و لطیفی که توی گوش‌هاش پیچیده بود وسایلش رو، روی زمین رها کرد و بلند شد.

نگاهش رو دورتادور خیابون خلوت چرخوند.
ترس کوچیکی توی دلش نشست و قلبش به تپش افتاد.
چطور این صدای غریبه اسمش رو می‌دونست؟

"کجا رو نگاه می‌کنی؟ من همین‌جام، روبه‌روی تو."

دندون‌هاش رو به هم فشرد و پر از تردید نگاهش رو به نقاشی دوخت.
پسری که پشت بهش روی دیوار طراحی کرده بود حالا به‌سمتش چرخیده بود و نگاهش می‌کرد.

آب دهنش رو به‌سختی قورت داد و سعی کرد نگاهش رو از اون چهره‌ی زیبا بگیره.

"چرا نگاهم نمی‌کنی؟ تو خودت من رو خلق کردی."

oneshot (BTS)Where stories live. Discover now