نوای موسیقی از گرامافون توی فضای خالی سالن میپیچید.
رقاص مشکیپوش بیاهمیت به هرچیز روی پنچههای پاش درست مثل پر بیوزن میرقصید و به دور از هر چیز همراه با موسیقی ریتم رو از بین لبهای سرخش زمزمه میکرد.
بدنش درست مثل موجهای نرم و لطبف دریا روی سطح صیقلی داده شدهی زمین تئاتر میچرخید.
نفس عمیقی کشید و لحظات آخر رو با ریتیم ملایم، اما حرکاتی محکم پیش برد و درآخر تن منعطفش رو ثابت نگه داشت.
صدای کفزدن تنها بینندهاش همراه با تکرار موسقی دوباره شروع شد و لبخند روی لبهاش رو پر رنگ کرد.
تنش رو صاف کرد و دستی به گردن خیس از عرقش کشید.
نفس عمیقی کشید و برای تک بینندهاش تعظیم کرد."درست مثل همیشه عالیترین بودی، کبوتر."
دستی به زیر گردنش کشید و عرق ریخته شده از فعالیت شدیدش رو پاک کرد.
"خوشحالم که دوستش داشتی."
لبخند نرم روی لبهاش با نزدیکشدن مرد به تنش عمیق شد.
دستهای مرد درست مثل پیچک دور کمرش پیچید و پیشونیش میزمان لبهای گرم مرد شد.
بوسهای عمیق از جنس آرامش بین دو ابروش نشست و انگشتهای مرد بین دستش قفل شد."با من برقص."
بیصدا خندید و سرش رو جایی نزدیک به گوش و گردن مرد خوشبو نزدیک کرد و بوسهای روی پوست روشن مرد گذاشت.
"باعث افتخارمه، جناب جئون."
مرد انگشتهای ماهرش رو نوازشوار روی گودی کمرش کشید و جایی روی گونهاش رو عمیق بویید.
"بوی زندگی میدی، کبوتر."
"نظر لطف شماست."
دستش رو با لوندی دور گردن مرد تکیه کرد و اجازه داد تنس به تن عضلانی پرنس سرزمینش وصل بشه.
عطر خوشبوی مرد رو به ریههاش کشید و نفس گرمش رو، روی صورت مرد خالی کرد.
خیره به چشمهای شبرنگ جونگکوک بیصدا خندید و همراه با ریتم موسیقی چرخید.
موسیقی به لحظات پایانی خودش رسید و تنهای در هم تنیدهاشون به آرومی از هم فاصله گرفت."امشب رو یادت بمونه، زندگیبخشِ روحِ من."
"امشب رو هرگز فراموش نمیکنم، پرنس جئون."
مرد قبل از جدا شدن بوسهای پشت دستش کاشت و به رسم ادب تعظیم کرد.
"برای تو میتونم جونگکوک باشم."
شاهزاده با مکثی کوتاه کمرش رو صاف و کتزنجیر شدهاش رو مرتب کرد.
"تو برای من میتونی تنها کبوتر باشی؟"
"من کبوتر شما هستم، سرورم."
~•
های آدیا صحبت میکنه.
دوستش داشته باشید.
YOU ARE READING
oneshot (BTS)
Romanceهای. آدیا صحبت میکنه. من اومدم با یک سری سناریو و وانشات(: حقیقتاً بچههای کوچکم بیشترین قسمت قلبم رو تسخیر کردن. پس بچههام رو دوست داشته باشید و بهشون عشق بورزید. درخواستی هم پذیرفته میشه🌙 Writer:ᴬᵈʸᴬ.ᶳᶤ