The War Began

5 4 2
                                    


زمان حال

با شنیدن صدای پا دستش به سمت غلاف شمشیرش حرکت کرد اما قبل از اینکه بتواند واکنشی نشان دهد سربازان آبی‌پوش جلویش را سد کردند اخم عمیقی روی پیشانی‌اش نشست «گارد امنیتی قبیله‌ی لینگ‌ اینجا چیکار میکنه»

‹مشکلی پیش امد؟›

"شما به تالار جینگ‌لی‌ ( عدالت) احضار شدین؟"

‹تالار جینگ‌لی‌ ؟ اتفاقی افتاده که خبر ندارم›

"عالیجناب احضارتون کردن"

صورتش را با کلافگی مالید و شمشیرش را تحویل داد « چرا دقیقا بعد از برگشتن شیزونم باید احضار بشم»

در مسیر تالار شاگردان با هیجان به او خیره شده بودند این صحنه‌ی تکراری دیگر برایش عادی شده بود انگار همه آن‌ها هر ماه منتظر نمایش جدیدی از مجازات هایی که نصیب شیئو میشد بودند.

هنگام باز شدن در نگاهش روی تای جیان که وسط سالن زانو زده بود قفل شد، در آن لحظه حس میکرد صد ها سطل آب یخ روی سرش ریخته شده و دنیای اطرافش به کندی حرکت می‌کرد کاملاً مشخص بود برای چه چیزی به دادگاه احضار شده بود، حقیقتی که دیر یا زود باید با با عواقبش رو به روش میشد.

جی هوآن چشم‌هایش را بسته بود و با دو انگشتش درحال مالیدن شقیقه هایش بود نگاه تیزی به او انداخت و گفت: زانو بزن

با تردید روی زانوهایش نشست: میتونم بپرسم چرا اینجا احضار شدم عالجیناب ؟

_طبق گفته‌ی شاهد‌‌ها تو و شاگرد ارشد تای جیان روابطه ‌نامشروعی داشتین درست شنیدم لانگ شیئو؟

‹منظورتون رو متوجه نمیشم›

تای جیان که تا قبل از وارد شدن شیئو سکوت کرده بود آستین بلندش را در دستش فشرد و سرش را بالا آورد : این اتهام ها به من وارد شده لطفاً لانگ شیئو رو وارد این قضیه نکنید.

جی هوآن با کوبیدن بادبزنش روی میز لحنش را جدی‌تر کرد. "از تو سوال نپرسیدم امیدوارم به اندازه کافی فهمیده باشی که توی موقعیتی نیستین که بتونین چیزی رو مخفی کنین.

حق با جی هوان بود با طلسم هایی که در این در مکان وجود داشت امکان دروغ گفتن را غیر ممکن میکرد پس از مکث طولانی شیئو با صدایی شکسته زمزمه کرد: مسئولیت کاری که کردم رو قول میکنم لطفاً فقط من رو مجازات کنید.

حالت نگاه جی‌هوان از قبل هم ترسناک تر شد عصبی خندید : چقدر بی شرم جالبه که سعی نکردی از خودت دفاع کنی مسئولیت چی رو قبول می‌کنی؟

‹من مست بودم و نمی‌فهمیدم دارم چیکار میکنم›

تای جیان دست شیئو را گرفت : سعی نکن از من دفاع کنی شیئو، همینطور که میدونین عالیجناب بین تهذیب‌گر های سیاه این روابط عادیه اگه بخاطر همچین چیزی باید از کوهستان اخراج بشم پس ترجیح میدم دیگه تهذیب گر نباشم.

𝑻𝒉𝒐𝒖𝒔𝒂𝒏𝒅 𝑳𝒊𝒆𝒔Where stories live. Discover now