3

9.6K 1.3K 1.2K
                                    

فقط اول بگم که من میدونم که هری تو این داستان عوضیه و شما ازادید که بهش فحش بدین اما لطفا فحش هاتون خیلی بد نباشه.😁

با تشکر!!💞



سرم رو برگردوندم و با یه پسر مو مشکی رو به رو شدم.

"زین"

سعی کردم بدون توجه از کنارش رد بشم بدون این که بهش نگاه کنم اما اون دقیقا کاری رو کرد که من انتظارش رو داشتم!

دستم رو گرفت و من رو برگردوند. به چشماش نگاه کردم. امروز خیلی جدی به نظر میاد و این رو میشه کاملا از نگاهش حس کرد!

من رو کنار خودش نگه داشت. باعث شد نگاهم دوباره به سمت هری و اون دختر بره ، اما سریع نگاهم رو گرفتم.سرم رو پایین انداختم و به کفشام خیره شدم.

زین همونطور که کنارم ایستاده بود چونم رو توی دستاش گرفت و کاری کرد که‌ دوباره سرم رو بالا بگیرم. هری و اون دختر از قبل هم به هم نزدیک تر شده بودند و واقعا دیدن لبخند های هری کنار اون عذاب آور بود!

صدای موسیقی خیلی بلند بود ، پس زین یکم سرش و بهم نزدیک تر کرد و گفت:

_میبینی لویی؟ اون حتی براش مهم نیست که تو داری نگاش میکنی! اون هیچ اهمیتی بهت نمیده. تا کی میخوای ادامه بدی؟

اون گفت و من سعی کردم بغض توی گلوم رو قورت بدم.

_چرا چیزی نمیگی؟ اهان! چون می‌دونی که من درست میگم. تو خودت هم میدونی که....

+خواهش میکنم زین. فقط تمومش کن.

من گفتم و اجازه ندادم اون حرف هایی که کاملا درست هستن رو یک بار دیگه بهم یاد آوری کنه!

دوباره از کنارش رد شدم. اون ایندفعه هم سعی کرد دستم رو بگیره ، ولی من دستم رو ازاد کردم و سعی کردم از اونجا دور بشم.

دیدن انواع مشروب هایی که مطمعنا می‌تونه حالم رو بهتر کنه ، من رو وسوسه کرد اما خب من امشب با هری برمیگردم خونه و نمی‌خوام مست شدنم کار دستم بده. پس فقط سعی کردم این فکر رو از سرم بیرون کنم.

از اون محیط ازار دهنده خارج شدم ، فکر کردم هوای ازاد می‌تونه حالم رو بهتر کنه پس از خونه خارج شدم و وارد حیاط بزرگی شدم که بخش زیادی از اون رو درخت ها و گل های زیادی تشکیل داده.

با دیدن گل ها ، لبخندی زدم و به سمتشون رفتم. مطمعنم اونها مثل همیشه میتونن حالم رو بهتر کنن. و فرقشون با مشروب این که اونها عوارضی ندارن!

گل ها رو نوازش کردم و با بوییدنشون احساس کردم دوباره متولد شدم. نفس عمیقی کشیدم و بوی اونها رو بیشتر وارد ریه هام کردم.

چند دقیقه ای گذشت و من مشغول قدم زدن توی باغ بودم که صدای پاهایی که میومد بهم فهموند که شخص دیگه ای هم اینجاست!

Our Destiny (L.S)Where stories live. Discover now