Tune for this chapter:
Bedroom floor_ Mr. Liam Payne :) ❤
.
.
.
.
.You be saying real, real nice, real nice things
When I’m touching you
You be getting real, real, real, real, real jealous
When it wasn’t you....
.
.
.
.دید لویی:
"اومممم ، آره؟"
نیشخند زدم و انگشتم رو کنار لبش کشیدم و بعد درحالی که به چشم های تیره رنگش ذُل زده بودم ، انگشتم رو داخل دهنم بردم.
"آره..."
اون گفت و با صدای آرومی خندید. سرش رو نزدیک آورد تا من رو ببوسه ولی من انگشتم رو یه بار دیگه روی لب های اون گذاشتم و اینبار اون رو از انجام این کار منع کردم.
"عا ، عا!! تو پسرِ خوبی نبودی اشتون!"
من به اون پسر مو مشکی گفتم. باعث شدم لبخند روی لب هاش حذف بشه و با چشم های ناراحت و لب های آویزونش نگاهم کنه.
"چرا؟"
اون پرسید و من الکی خندیدم. دستم رو روی قفسه سینش گذاشتم و به عقب هُلش دادم.
"گفتم که... تو پسر خوبی نبودی... پسرهای بد جایزه نمیگیرن اشتون. اینو میدونی ؛ مگه نه؟"
با نیشخند پرسیدم و یه نخ سیگار بیرون آوردم. روشنش کردم و مشغول کشیدنش شدم.
"میدونم ولی فکر کردم من واست خوب بودم؟"
اون با تعجب پرسید و ابروهاش رو بالا برد. با چشم های درشت شده نگاهم کرد.
"این که تو خوب بودی یا نه رو من تعیین میکنم ، بیبی."
نیشخندم بزرگتر شد و درحالی که کنارش راه میرفتم به سمت جایی رفتم که مشروب ها سِرو میشد.
"پس شاید حداقل بتونی یه رقص بهم هدیه بدی؟ هوم؟ به عنوان کادو سالِ نو؟"
اشتون دوباره پرسید. وقتی فهمید قصدم چیه ، یه لیوان شیشه ای برداشت و اون رو از ویسکی پُر کرد. لیوان رو به دستم داد و منتظر نگاهم کرد.
"اوووم...در واقع آره. باشه..."
جوابش رو که دادم ، یه لبخند از روی موفقیت زد. لیوان خودش رو هم از اون مایع پر کرد و بعد به طرف من نگه داشت تا اونا رو بهم بزنیم.
"به سلامتی رقصمون...!"
اشتون با خنده گفت و منم حرفش رو تایید کردم. در حالی که سعی میکردم به آدام که پشت اشتون ایستاده بود و با چشم های عصبانی نگاهم میکرد ، توجهی نکنم.
وقتی یه بطری کامل رو تموم کردیم و منم سیگارم رو کشیدم. اشتون جلو اومد و دستم رو گرفت. من رو با خودش به جایی برد که همه در حال رقصیدن بودن.