فداااااات بشمممممم من عشقممممم😍😍😍😍😍
..........
فیلم پلی شد و تموم بدنم یخ کرد.
در واقع اون فیلم نبود ، گی پورن بود.
اون میخواد با من گی پورن نگاه کنه؟
اوه.
نه.
بدون هیچ فکری ، سریع از روی تخت بلند شدم و خواستم از دستش فرار کنم ولی دوتا دست بزرگ دور شکمم حلقه شدن و اجازه اینکار رو ندادن.
من رو دوباره روی تخت نشوند. حالا من بین پاهای باز شده هری نشسته بودم. دستش دور سینم حلقه شد و من رو به خودش چسبوند.
تقریبا نفس نمیکشیدم!
تقریبا؟
نه.
قطعا نفس نمیکشیدم!
"هری. چیکار میکنی؟ بذار برم."
اعتراض کردم. خواستم دوباره بلند شم ولی اینبار هم دست های بزرگش مانع اینکار شدن.
"حتی فکرشم نکن!"
اون تو گوشم زمزمه کرد. لب هاش کاملا به گوشم چسبیده بودن.
اون قصد داره دیوونم کنه.
توجهم به چیزی جلب شد که تو تلویزیون در حال پخش بود. اون دوتا پسر تازه شروع به بوسیدن کرده بودن ولی دیدن همین اگه کنار هری باشی کافیه که کنترلت رو از دست بدی.
بدنم لرزید ، وقتی لباش که به گوشم چسبیده بودن پایین تر رفتن و روی گردنم ثابت موندن. بعد از چند لحظه ، شروع به بوسیدن گردنم کرد.
لبام رو گاز گرفتم تا جلوی نالم رو بگیرم. اون همچنان به کارش ادامه میداد. حس کردن لب ها ، بوسه ها و نفس هاش رو گردنم عقل رو از سرم پرونده بود.
'من قرار بود انقدر راحت تسلیم اون بشم؟'
سوالی بود که جوابی براش پیدا نمیکردم.
چشمام روی اون فیلم لعنتی ثابت مونده بودن. نفس هام گرفته شده بود و بدنم شروع به عرق کردن کرد. اتفافی رو که تو پایین تنم در حال رخ دادن بود رو حس میکردم.
دستام به سمت ملافه رفتن و اون رو چنگ زدن وقتی دست راست هری رو حس کردم که بین پاهام قرار میگرفت.
فاک!
مطمعنا قرار بود بمیرم!
دست چپش هنوز دور سینم بود در حالی که لباش رو گردنم و دست راستش بین پاهام حرکت میکردن.
دست چپم به طور غیر ارادی بالا اومد و روی دست راست اون قرار گفت وقتی اون دیکم رو لمس کرد. چشمام بسته شد. سرم به عقب رفت و روی شونه چپ هری قرار گرفت.
بعد از چند لحظه ، حس کردم که لباش رو از روی گردنم برداشت و بعد هم حس کردم که دست چپش رو روی دست من قرار داد. همونطور که دستامون روی هم بودن ، شروع به تکون دادن اونا روی دیکم کرد.