38

11.5K 1.2K 1K
                                    

به خودم تو آینه ی قدی اتاقم نگاه کردم.

(استایلش:)👇
                                                                                

(استایلش:)👇                                                                                

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


وقتی از ظاهرم مطمعن شدم ، گوشیم رو برداشتم و به سمت در خروجی خونه رفتم. در خونه رو قفل کردم و کلید ها رو تو جیبم گذاشتم.

از پله ها پایین رفتم و وقتی وارد حیاط خونه شدم ، راهم رو به سمت ماشین خودم بردم. با رسیدن بهش ، سوارش شدم. امروز هوا گرم شده بود ، پس بخاری رو روشن نکردم. من همین الانش هم یه تیشرت پوشیدم. آهنگ مورد علاقم رو پخش کردم و ماشین رو به حرکت در اوردم...

.....

_زود باشین سوار شین ، احمق ها!

من به نایل و لیام که بیرون خونه ی لیام ایستاده بودن و الکی میخندیدن ، گفتم.

اون دوتا دیوونه ، انگار از همین الان هم مستن!

لیام اومد و جلوی ماشین نشست ، نایل هم صندلی عقب رو برای نشستن انتخاب کرد.

_وووهووو! بزن بریم لویی!

نایل با هیجان گفت. دستاش رو تو هوا تکون داد.

+انگار خیلی خوشحالی نایلر.

من با خنده بهش گفتم. از آینه ی ماشین به صورتش نگاه میکردم.

_اون همین چند دقیقه پیش ، پیتزاش رو تموم کرده.

لیام با صدای آرومی گفت. مثلاً طوری که نایل نشنوه. ولی البته که اون شنید و چشماش رو برای لیام چرخوند.

خندیدم و دستام رو روی فرمون حلقه کردم. سرعتم رو بیشتر از قبل کردم.

+گایز...قبل از رفتن به کلاب ، باید بریم یه جای دیگه.

گفتم و به نگاه کوچولو به هردوتاشون انداختم.

_چرا؟

نایل سریع پرسید. کاملا جدی شده بود.

+چیزی هست که می‌خوام بهتون بگم و نمی‌خوام این اتفاق تو مستی بیفته. حالا بگید نظری دارین کجا بریم؟

من پرسیدم.  حالا با سرعت کمتری رانندگی میکردم.

_پس فقط میخوای حرف بزنی؟

Our Destiny (L.S)Where stories live. Discover now