Tune for this chapter:
Fetish _ Selena Gomez :) ❤
.
.
.
.
.
.
.
.دید لویی:
وقتی یه قدم باهاش فاصله داشتم , ایستادم. سایه خودم رو میدیدم و مطمئن بودم اون هم متوجه شده. چون سرش رو یکمی چرخوند ولی کاملا برنگشت.
میدونستم این اشتباهه...میدونستم...ولی دیگه طاقت نداشتم...من نیاز داشتم...نیاز داشتم یه بار دیگه به چشم های سبزش نگاه کنم...
"هر...آه...آقای استایلز....؟"
برگشت و چشمام تو دوتا چشم سبز و گرد شده قفل شد.
با همون چشم های گرد شده به من خیره شده بود. موهاش توی صورتش ریخته بودن و صورتش قرمز شده بود. بین لباش , فاصله افتاده بود.
سعی کردم از حرکاتش , موقعیتی که توش قرار گرفته رو آنالیز کنم. نگاهم رو پایین تر بردم و به گردن و بالای سینش رسیدم که به خاطر دکمه های باز لباسش , مشخص شده بود.
بدنش قرمز شده بود و این نشون میداد که اون عصبانی شده. چیزی که همیشه توی همچین موقعیت هایی براش اتفاق میفتاد.
نگاهم دوباره به گردنش رسید , رگ های گردنش حالا کاملا مشخص شده بودن و اون دندون هاش رو روی هم فشار میداد. دستاش محکم مشت شده بودن و اون سعی داشت عصبانیت و غافلگیر شدنش رو سر اونا خالی کنه.
"مدت زیادی گذاشته..."
بالاخره به حرف اومدم ولی نمیدونم چرا همچین چیزی رو به زبون آوردم. اشکهام دیگه کنترل شده بودن ولی هنوز هم عینکم رو نگه داشته بودم , نمیخواستم اون چشم های قرمزم رو ببینه.
"این افتخار رو مدیون چی هستم , آقای تاملینسون؟"
هری پرسید , به نظر حالا یکمی آروم تر شده بود ولی هنوز هم دستای لررونش رو مشت کرده بود.
"اومدم دوستام رو ببینم."
سعی کردم قاطع باشم. نمیدونم چطوری هنوز جلوش ایستادم و دارم باهاش حرف میزنم.
"پس فکر کنم اشتباهی اومدی."
هری با تمسخر گفت و پوزخند زد.
حالا داشتم یه هری جدید رو میدیدم. هری که با قبل فرق داشت. حتی با اون هری عوضی سابق هم فرق داشت. این هری , یه هریه جدید بود.
"پس با این حرف , موضت رو مشخص کردی."
من گفتم و اون یکی از ابروهاش رو بالا برد. سعی کردم نگاهم رو از روی اون لبای لعنتیش بردارم قبل از اینکه از الان هم تشنه تر بشم.
"اینکه من دوستت نیستم."
ادامه دادم و اون سرش رو با غرور تکون داد. حرفم رو تایید کرد.