Tune for this chapter :
Feel me _ Selena Gomez :) ❤
.
.
.
.
.
.
.No one love you like I love you...
I never cheated, never lied...
I never put no one above you...
I gave you space and time...
And now you're telling me you miss me...
And I'm still on your mind...
We were one in a million...
Our love is hard to find....
.
.
.
.
.
.دستام رو دور بدنش محکم تر کردم. اون پالتوی بزرگش رو باز کرد و اجازه داد من داخلش قرار بگیرم. یه قطره اشک از چشمام پایین ریخت , همونطور که لبام به خاطر خنده زیاد کش اومده بودن.
"زود باش , اعترافش کن..."
هری گفت و لباش رو روی گوشم قرار داد.
"من میدونم که قرمز شدی!"
هری توی گوشم زمزمه کرد. صدای خنده آرومش رو شنیدم.
توجهی به حرفش نکردم. سعی کردم خودم رو بیشتر توی بغلش جا بدم و سرم رو تو قفسه سینش پنهون کردم. خدا میدونه چقدر منتظر همچین لحظه ای بودم.
"نمیخوای اعترافش کنی؟"
هری یه بار دیگه پرسید. همونطور که سرم روی سینش قرار گرفته بود , اون رو به نشونه منفی تکون دادم.
"چرا؟ خجالت میکشی؟"
اون به زمزمه کردن ادامه داد.
"نه. شاید به خاطر اینکه تو به اندازه کافی به روم آوردی!"
با شنیدن حرفم دوباره خندید. سرش رو تکون داد و من رو توی بغلش نگه داشت.
دیگه حرفی نزدم تا وقتی که خودش بیخیال قضیه شد. اجازه داد توی سکوتی که به وجود اومده بود از گرمای بغلش لذت ببرم.
"خوابت میاد؟"
هری بعد از چند دقیقه سکوت پرسید , وقتی من خمیازه کشیدم و مثل یه بچه گربه صورتم رو به لباس اون مالیدم.