13

8.9K 1.2K 820
                                    

Just Stop your Crying...🎻🎶🎤

It's a Sign of The Times...🎻🎶🎤

«Smashed it Harry💝😘🙌🎵🎸🎧»



فلش بک:

2 سال پیش:

_لو ، لو ، لو!

لاتی پشت سر هم اسمم رو صدا میزد و دنبالم به حیاط اومد.

+چی شده لات؟

گفتم و به سر و وضعش خندیدم. موهای تازه اتو کشیده شدش بخاطر دوییدن پریشون شده بود.

_چی خنده داره؟

گفت و چشماش رو چرخوند.

به سمتش رفتم و موهاش رو درست کردم.

+هیچی.

گفتم و لبخند زدم.

+خب؟ چی می‌خواستی بگی که انقدر هیجان زده بودی؟

گفتم ، همونطور که شروع به قدم زدن کردم و لاتی هم دنبالم میومد.

_این پسره....هری! تو می‌دونستی اون بایه؟

هری؟

+هری دیگه کیه؟

_هری دیگه. هری استایلز. نوه ی ریچارد استایلز.

شونه هام رو بالا انداختم.

+نه....خب برام مهم هم نیست.

گفتم و روی صندلی چوبی گوشه ی حیاط که زیر درخت قرار داشت نشستم.

_اخه می‌دونی.... اون از قسمت گی بودنش خوشش نمیاد!

گفت و کنارم روی صندلی نشست.

ابروهام رو بالا انداختم.

+چرا؟

_نمیدونم.....

بعد از اون حرفی زده نشد. چند دقیقه ای توی سکوت گذشت تا وقتی که لاتی تصمیم گرفت این سکوت رو بشکنه.

_میگم لو... به نظرت اون عجیب نیست؟ من یه جورایی ازش می‌ترسم!

_اره... اون عجیبه.... مخصوصا چشم های سبز یخیش!

پایان فلش بک.

..........

به کلابی که اون زن گفته بود رسیدم و ماشین رو پارک کردم. از ماشین پیاده شدم. لباسهام رو درست کردم و به سمت کلاب رفتم.

موسیقی داخل کلاب کر کننده بود ، بعضی ها مشغول رقصیدن و مالیدن بدن های خیس از عرقشون بهم بودن ، بعضی ها با استریپر ها مشغول بودن ، بعضی ها همدیگه رو میبوسیدن ، و بعضی ها هم در حال مست کردن!

چشم هام رو به اطراف کلاب چرخوندم و دنبال اخرین گزینه رفتم. به بار رسیدم و دنبال یه پسر مو مشکی با چشم های عسلی گشتم. بالاخره اونو گوشه ی بار در حالی که سرش رو به دیوار تکیه داده و هر از گاهی سرش به پایین خم میشه و اون سعی میکنه تعادلش رو حفظ کنه ، پیدا کردم.

Our Destiny (L.S)Where stories live. Discover now