قسمت چهاردهم

100 17 0
                                    

"قسمت چهاردهم"

اولین بار بود با هم سر ست میرسیدند.ماشین همدیگر را شناختند و هر کدام به سوی دیگر چرخیدند تا دور از همدیگر پارک کرده و جدا از هم به محوطه بروند. حتی بعد از خاموش کردن ماشین چاتای در آن ماند و از آینه، عقب را کنترل کرد تا بعد از رفتن آراس خارج شود و آراس حتی صبر نکرد ماشینش درست حسابی بایستد. به سرعت در را باز کرد و به محض ثابت شدن ماشین از آن بیرون پرید.دور شدن چاتای و این تاخیر عمدیش را بخوبی حس میکرد ولی دلیلش را نمی دانست و چاتای این نادیده گرفتن و فرار آراس را میفهمید ولی درک نمیکرد.

آراس به سرعت به کابین گریمور رفت چراکه می دانست اولین سکانس مربوط به اوست و چاتای به کابین خود پناه برد تا شروعِ ضبطِ صحنه هایش کمی خود را آماده کند.بعد از مدتها قرار بود دوباره روبروی هم بازی کنند هر چند سکانس ِخیلی کوتاهی بود ولی همین هم برای ترساندن چاتای کافی بود. این اواخر احساس میکرد در نقشش کوتاهی کرده و از کاراکترش خارج شده. برای یادآوری ، قسمت قبل را در موبایلش لود کرد تا با تماشای دوباره، به حس سارپ یلماز فرو برود ولی لعنت! هر بار سکانس آراس شروع میشد دلش میرفت و از ترس تحریک شدن دوباره دستهایش به لرز می افتاد!(نباید اون کارو میکردم! نه لااقل جلوی عکسش! اصلا ًچرا عکساش رو به دیوار اتاق خوابم (!) چسبوندم که!؟ همین که برم خونه همشونو پاره میکنم قبل از اینکه دوباره کار احمقانه ای بکنم!)

گریمور درگیر موهای او بود و او درگیر سناریو! قبلاً خوانده بود می دانست صحنه ی بسیار

ساده ای است ولی بعد از موضوع دیشب دیگر نمی توانست راحت حس بگیرد.اینکه چنین خوابی دیده باشد بقدر کافی شرم آور بود بدتر اینکه از آن لذت برده حتی تحریک شده بود اما قضیه آنجا وحشتناک میشد که او با تصور ادامه ی خواب و...تجاوز چاتای خود را ارضا کرده بود!!!(چطور تونستم حتی تحریک بشم؟ مگه من همجنسگرام؟! چقدر می تونم رزل باشم بعد از اونهمه بلا که اورچون سرم آورده از تصور عشقبازی با مردی لذت ببرم ؟ یا اگر واقعیت داشت؟) گریمور دستمال کاغذی به پیشانی او کشید و او را متوجه عرق سردی که بر تنش نشسته بود کرد!

نوبت سکانسش رسید. از ماشین خارج شد و موبایل بدست و صحبت کنان مسیر را تا جلوی خانه طی کرد و...کارگردان اشاره داد آراس وارد صحنه بشود. از پله ها بالا آمد و روبرو شدند. دوربین زوم کرد و همه عوامل پشت صحنه در سکوت منتظر شدند ولی آندو که بخوبی از پس سکانسهای خودشان برمی آمدند باز هم در مقابل هم میخکوب شدند!

"کات! نزدیک تر بشید بچه ها فقط چند سانت فاصله بمونه بینتون!"

خب بدبختی کم بود خواسته ی سکسی کارگردان هم اضافه شد! دوباره آراس از پله ها پایین رفت و چاتای در فرصت پیش آمده نفس راحتی کشید.بدبختی دیگر این بود که صحنه و دیالوگش آنقدر طولانی و سخت نبود که از پسش بر نیاید و اگر ضعفی نشان می داد این می توانست شک همه از جمله خود آراس را برانگیزد!

Insanity PlayWhere stories live. Discover now