یکی از بطری های آبجو از دست ریتا بر زمین افتاد. جنی سرش را داخل انباری برد. صدایش می آمد که در حال تقلا برای بیدار کردن ماری بود:"دختره ی عنتر... پاشو... بهت گفتم اینقدر نخوریا..."
صدای مست ماری شنیده می شد:"چرا؟ میخوریم که مست شیم دیگه... اوووووووو.... من تو ابرام"
جنی غرید:"زنیکه ی الاغ... گل نزدی که... یه بطری آبجو دست ساز مسخره بود"ماری خندید و با لحنی کشدار گفت:"بیا برقصیم یوهوووو"
جنی جیغی نه چندان بلند زد:"خفه شو احمق... میگم پاشو لو رفتیم"همه ی پسرها به مکالمه ی احمقانه ی آن دو می خندیدند جز مکس.
همه ی وجودش در نگاه خیره اش به ریتا ریخته شده بود.
ریتا بغضی سنگین داشت. حرفی نمی زد با دیدن دست و سر آویزان مار از دریچه به سمتش دوید و او را بیرون کشید. ماری مست و خندان بود با دیدن دوستان و برادرش دستی تکان داد و پیچ و تاب خوران به سمت مارک رفت. دو دستش را بر گردن برادرش انداخت:"هی مار مار دیدی؟ دزدی کردیم... یوهو... کاری که شما بی عرضه های پر مدعا نتونستین بکنین"
مارک خندید:"آره... یه لحظه صبر کن... یه بار دیگه بگو"
گوشی اش را از جیبش بیرون آورد و دکمه ی ضبط فیلم را زد. دوربین را سمت خواهر مستش گرفت:"حالا بگو چیکار کردی؟"
قبل از اینکه ماری چیزی بگوید، جنی به سمت مارک حمله ور شده گوشی را از دستش قاپید:"مرتیکه ی دراز... نمیدونی اعتراف از آدم مست قبول نیست؟"
مارک داد زد:"گوشیمو بده دختره ی زشت... فکر کردی الان این حرفات اینجا تاثیری داره؟"
همه میدانستند به زودی بحثی بزرگ بین آنها شکل می گیرد اما کسی پیش بینی نمیکرد برای اولین بار این دعوا به شکل دیگری رقم بخورد.
هنوز آن دو کل کلشان را شروع نکرده بودند که ریتا سمت دوست پسر خشمگینش رفت:"مکس... ببین من معذرت میخوام... میخواستم بهت بگم... باور کن"
مکس داد زد:"ریتا... من بهت اعتماد کردم کلید خونه رو بهت دادم اما تو چیکار کردی؟ اومدی دزدی؟"
ریتا با شنیدن جمله ی آخر او بغضش ترکید:"چی؟ تو به من میگی دزد؟"
مکس پوزخند زد:"اگه این کارت دزدی نیست پس چیه؟"ریتا هق هق کنان جواب داد:"من... من به هیچ کدوم از اونا لب نزدم... همه رو گذاشتم کنار تا بعدا بدمشون بهت..."
مکس با نوک انگشت به ماری مست و جنی عصبانی اشاره کرد:"اینا چی؟همدستات؟"
قبل از حمله ی جنی، جیمی پس گردنی محکمی حواله ی گردن مکس کرد:"پوفیوز به کی میگی دزد؟"
پسر جوان حرفی برای گفتن نداشت. ریتا اشک میریخت. او باورش نمی شد به خاطر یه شوخی اینطور مورد قضاوت بی رحمانه ی عشقش مقابل صمیمی ترین دوستانشان قرار بگیرد.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
The Blue Dream / رویای آبی
Любовные романыییبو، جوانی ورزشکار با رویای شکستن مرزهای سرعت مسابقات رالی و ثبت امتیازی جدید و جاودانه در سر در کنار دوستانی بی نظیر و جان، شاهزاده ای فراری از چهارچوب های کسل کننده ی زندگی اشرافی که با آنها آشنا می شود یک شرط بندی و تغییر خط زندگی همه ی آنها ای...