Chapter 38 🔥

2.3K 169 90
                                    

جونگکوک در پایین رو برای تهیونگ باز کرد و سریع جلوی آینه‌ی اتاقش رفت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


جونگکوک در پایین رو برای تهیونگ باز کرد و سریع جلوی آینه‌ی اتاقش رفت.

نگاهی به سر و وضع خودش انداخت. موهاش بهم ریخته بود، رنگ و روش پریده بود و زیر چشماش یکم پف داشت.

نوک دماغش قرمز و پوست لبش خشک شده بود. بدتر از همه، کت و شلوار‌های شیک و اتو کرده‌ای که بهش اعتماد بنفس میداد تنش نبود.

با نارضایتی از ظاهرش آهی کشید و موهاشو با برس کمی حالت داد، به سمت در آپارتمان رفت و باز نگهش داشت.

صدای قدم‌های تهیونگ توی راه پله نزدیک میشد، بعد از چند ثانیه بالاخره به طبقه دوم رسید و به درهای اطرافش نگاه کرد.

با دیدن جونگکوکی که در یکی از واحدا رو نیمه باز نگه داشته بود و مثل خرگوش به بیرون سرک میکشید خندید و به سمتش رفت.

«هیونگی!» ذوق زده صداش زد.
«سلام بیبی...» جونگکوک با صدای گرفته‌ای گفت، درو کامل باز نگه داشت.

«کفشاتو بده من...» زمزمه کرد.
تهیونگ نیم بوتاشو چند بار به پادری کوچیک جلوی در کوبید تا برفایی که بهش چسبیده بود بریزه پایین.

از پا درشون آورد و به جونگکوک داد، جونگکوک کفشاشو داخل قسمت خاصی از جا کفشی که انگار از قبل مخصوص کفشای خیس آماده کرده بود گذاشت.
دوتا اسلیپر به تهیونگ داد.

«بیا داخل... چیشد که اومدی اینجا؟!»
با وارد شدن تهیونگ درو پشت سرش بست.

تهیونگ دوتا نایلون تو دستشو بالا گرفت.
«برات سوپ آوردم! گفتی هیچکس پیشت نیست من اومدم مراقبت باشم!»

لبخندی روی لبای جونگکوک نشست و بخاطر مهربونی پسر قلبش به تپش افتاد.
اون میخواد مراقبم باشه...

«تهیونگ، ممنونم... لازم نبود خودتو به زحمت بندازی...» با کم رویی زمزمه کرد.
«ششششششش امروز تو باید خوب استراحت کنی!» انگشت اشارشو روی لبای غنچه شده‌ی جونگکوک گذاشت.

نگاهی به سر و وضع جونگکوک انداخت، سویشرت و شلوار مشکی گشادی تنش بود، سنش خیلی پایین‌تر از حالت عادی دیده میشد و با پوست رنگ پریده و دماغ قرمزش بانمک بنظر میرسید.

☃️Snowman(KookV)🔞Where stories live. Discover now