☃️Snowman(KookV)🔞

Chapter 75

"اوه نگاه کن کی اینجاست!"

جونگکوک وارد بار شد و با خوشحالی به سمت پسر مو قرمز رفت.
بخاطر صدای بلند موزیک تقریبا فریاد زد:
"جیمین!"

جیمین بطریهای آبجو رو جلوی مشتریاش گذاشت و همونطور که لبخند میزد به سمت جونگکوک اومد.
ضربه ای به شونه اش زد و خندید.
"هی! خیلی وقته ندیدمت...  واو صبر کن!"
نگاهی به سرتاپاش انداخت.
ظاهر جونگکوک باعث تعجبش شد.

اون یه تیشرت و شلوار مشکی پوشیده بود.
استایل رسمی همیشگی رو نداشت.
"اولین باره بدون کت و شلوار میبینمت!"

لبخند جونگکوک کم رنگ شد. پشت گردنشو خاروند.
روز سختی پشت سر گذاشته بود.
دعواش با تهیونگ اونقدر شدید بود که وقت نشد لباساشو عوض کنه.
"همینطوری از خونه اومدم بیرون..."

جیمین خستگی و غم رو از داخل چشمای قرمزش خوند.
"حالت خوبه؟"
پشت تلفن صداش کمی میلرزید اما نمیدونست حالش تا این حد بده.

جونگکوک آب دهنش رو قورت داد.
تمام مسیر پشت فرمون اشک ریخته بود.

نه... اصلا خوب نیستم...

احساس بی کسی میکرد و نیاز به یک دوست داشت.
اما هیچکس رو نداشت، پس به جیمین پناه آورد.

جیمین با دیدن سکوت اون مرد، به سمت بار همراهیش کرد.
دستشو پشت کمرش کشید.
"بیا یه نوشیدنی برات آماده کنم."

جونگکوک روی صندلی نشست و آرنجاشو روی پیشخون گذاشت.
مطمئن نبود که الآن الکل حالش رو بهتر میکنه یا نه.
"میخوام رانندگی کنم. فقط یه ردبول بهم بده."

جیمین سرشو تکون داد، از یخچال کوچکی که پشت سرش بود یه ردبول برداشت و جلوی جونگکوک گذاشت.
برای دو مشتری دیگه که همزمان صداش میکردن دوتا آبجو برد و برگشت.
جونگکوک اطرافشو نگاه کرد، اینجا نسبت به بار قبلی که جیمین داخلش کار میکرد متفاوت بود.

پرچم رنگین کمان و نمادهای ال جی بی تی نداشت، بجاش دیوارهای مشکی رنگ پر از اشکال و اسم‌ و عکس‌های یادگاری مشتری‌های مختلف بود.

موزیک کانتری بلندی پخش میشد و علاوه بر جیمین حدود پنج دختر و پسر دیگه مشغول به کار بودن.

"اینجا خیلی شلوغ و بزرگتر از ققنوسه."

جیمین سرشو به نشونه موافقت تکون داد:
"آره... چون گی بار نیست."

"فکر میکردم از کار کردن تو بار خسته شدی؟"
نگاهشو از جونگکوک گرفت و خودشو با شستن لیوانای خالی مشغول کرد.

"آه... یه مدت رفتم یه شرکتی. ولی خب... نشد."

کارهای پشت میز نشینی براش کسل کننده بود.
این که کل روز بی حرکت یک جا بشینه و به مانیتور زل بزنه خسته اش میکرد.