Chapter 41

1.3K 165 84
                                    

"WhatsApp"

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


"WhatsApp"

خرس عسلی: پس قرار فردامون سر جاشه؟ بریم خرید 😍
بانی هیونگ: تهیونگ تو همین هفته پیش رفتی خرید...

خرس عسلی: این فرق داره، آخر هفته تولد مارتینه... دعوتم کرده باید براش کادو بخرم.🤔

بانی هیونگ: آهان...
بانی هیونگ: برای این مهمونی هم میخوای از اون لباسای یقه باز بپوشی؟

خرس عسلی:...
خرس عسلی: چطور؟

بانی هیونگ: همینجوری...

خرس عسلی: اگه باهام بیای قول میدم الآن بجای سریال بشینم تمرینای فردامو بنویسم...🤓🤓🤓

بانی هیونگ: صبر کن، یعنی تا الآن تمرینای فرداتو حل نکرده بودی؟
خرس عسلی: 😶

بانی هیونگ: کیم تهیونگ!!!!
خرس عسلی: 😶

بانی هیونگ: لطفا درسای هر روزو همون روز بخون...
خرس عسلی: باشه‌... حالا فردا بیا بریم خرید. 🥺

بانی هیونگ: از خرید خبری نیست چون جنابعالی درساتو خوب نخوندی، اگه اینطوری ادامه بدی جریمه یا تنبیهت میکنم.

خرس عسلی: وای ترسیدم... 😒
بانی هیونگ: نمیخوام رابطمون به درسات لطمه بزنه.
خرس عسلی: یعنی نمیریم؟🥺
بانی هیونگ: خیر.
خرس عسلی: ☹️☹️☹️
*خرس عسلی یک عکس ارسال کرد.

 خرس عسلی: ☹️☹️☹️*خرس عسلی یک عکس ارسال کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


خرس عسلی: دلت میاد؟ ☹️

جونگکوک به سلفی بانمکی که شاگردش فرستاده بود نگاه کرد، تو دلش احساس دلتنگی عجیبی ایجاد شد و ضربان قلبش بالا رفت.

☃️Snowman(KookV)🔞Where stories live. Discover now