اگه آهنگ آدم برفی سیا رو دارین، این قسمت همزمان با رقص تهکوک پلی کنین! :)پی اس: از اونجایی که همچنان نتا ریده، اگه اذیت میشین ووت و کامنت نمیخواد، به قصد تغییر روحیه بخونین.
بوس!❤️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
Jungkook's P.O.V
زمستون سال ۲۰۱۸ برای من انقدر عاشقانه سپری میشد که نسبت به اتفاقات اطرافم بیاعتنا بودم.
هوسوک به هر طریقی دنبال مدرک برای اثبات جرم پدر تهیونگ بود.
اونقدر محتاط بود که مستقیم وارد عمل نمیشد. چند نفر رو برای این کار استخدام کرده بود و به هیچ وجه ردی از خودش باقی نمیذاشت.
مدتها زندگی اون مرد رو تحت نظر داشت، اما چیزی نصیبش نمیشد.
کل مدارک، سوابق و رفت و آمدهای یونگ وو رو زیر و رو میکرد، بیهوده بود. اون مرد ظاهرا پیش بینی همه چیز رو کرده بود، بنظر میرسید همیشه یک قدم از ما جلوتره.گاهی اوقات هوسوک سعی میکرد ازم کمک یا مشورت بگیره، باهام نقشه هاشو درمیون بذاره، اما من به یه نحوهای طفره میرفتم.
سعی میکردم تا جای ممکن اطرافش آفتابی نشم، خودم رو مشغول کار، خرید یا باشگاه نشون میدادم.
رغبتی نداشتم درمورد این مسائل باهاش حرف بزنم.یعنی با گذر زمان بخشی از وجودم انتقام رو به فراموشی میسپرد؟
البته که نه.من هنوزم با تموم وجود از اون مرد متنفر بودم، برام مثل یه کابوس بی پایان بود.
اما چیزی که عذابم میداد فقط این حس تنفر نبود، دلیلش دیدن زندگی راحت و آسودهی اون بود.
اینکه چطور بعد از پایان دادن به زندگی دو انسان بیگناه، هر شب راحت سرشو روی بالشت میذاره، تو جامعه تردد میکنه، با دوست پسر من زیر یک سقف زندگی میکنه...
چرا کارما برای آدمایی مثل اون کار نمیکنه؟
کارما برای من همیشه مثل یه معلم سختگیر و بداخلاق عمل کرده!
از بچگی اگه کوچکترین بدی در حق یه نفر انجام میدادم، سریع تاوانش از راه میرسید.
تا زمانی که به تلخترین شکل ممکن بهای اشتباهاتم رو نپردازم و مجازات نشم، رهام نمیکرد.
YOU ARE READING
☃️Snowman(KookV)🔞
Fanficجونگکوک معلم تهیونگه و تهیونگ عاشقش میشه، اما نمیدونه که اون مرد به نیویورک اومده تا انتقام مرگ زن و بچشو از پدر تهیونگ بگیره... . . . "ساعت ۴ صبح... خیابونای خلوت و سفیدپوش منهتن... سکوتی که با صدای خندههای شیرین تهیونگ شکسته میشد... با خوشحالی زی...