Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Taehyung's P.O.V
«واو! پس تو هفته پیش با اون مرتیکه یانگ کلاس خصوصی داشتی؟ اوه پسر چجوری سه ساعت تحملش کردی؟»
مارتین با طعنه گفت و مابقی دوستام زدن زیر خنده.
چند روز از اولین جلسه‌ی کلاس خصوصیم با اون مرد مو طلایی گذشته بود. پنجشنبه یکی از جالبترین روزای عمرم بود.
سه ساعتی که کنارش نشسته بودم و اون با حوصله بهم درس میداد، فوق‌العاده بود.
اما این بار آقای یانگ... برخوردش متفاوت بود...
انگار مهربون تر شده بود، نمیدونم شایدم من اشتباه فکر میکردم. اما قرار نبود درمورد این تفاوت با کسی صحبت کنم.
مخصوصا جلوی دوستام هیچوقت از اون معلم تعریف نمیکردم تا متوجه علاقم نسبت بهش نشن.
برعکس حتی گاهی اوقات مجبور میشدم ازش بد بگم تا هیچکدوم شک نکنن.
«اوه واقعا سخت بود، میدونی که چقدر بی اعصابه!» با تمسخر گفتم.
همراه دوستام تو راهرو ایستاده بودیم و بگو بخند میکردیم.
«اگه بدونین چقدر بد اخلاقه، درست مثل کلاسای خودمون... میشینه پشت میز و همش از ریزترین چیزا ایراد میگیره»
به دروغ گفتم.
یکی از کتابامو از داخل کمد درآوردم و جلوم باز کردم. اخم کردم و سعی کردم ادای اون معلمو دربیارم.
«گوش کنید بچه‌ها، میخوام ازتون هر جلسه امتحان بگیرم!» دستامو با حالت تذکر بالا آوردم و درست با لحن خودش صحبت کردم.
پالتوی مشکی مارتینو از روی کمدش برداشتم و پوشیدم. حالا درست مثل خود اون معلمه یکسره مشکی پوش شده بودم.
صاف وایسادم و ادامه دادم: «اریکسون! سرت رو برگه‌ی خودت باشه!»
کتابو با بی اعصابی بستم و ادامه دادم.
جلوی دوستام وایسادم تا واکنششون رو کامل ببینم.
«اگه همینجوری به سرپیچی ادامه بدین براتون نمره منفی میذارم!» با صدای خشنی گفتم و دوستام با صدای بلندی خندیدن.
دستامو به جهت دیگه ای دراز کردم.
«هی! تاملینسون! گوشیتو بذار کنار، کلاس جای گوشی بازی نیست!»
YOU ARE READING
☃️Snowman(KookV)🔞
Fiksi Penggemarجونگکوک معلم تهیونگه و تهیونگ عاشقش میشه، اما نمیدونه که اون مرد به نیویورک اومده تا انتقام مرگ زن و بچشو از پدر تهیونگ بگیره... . . . "ساعت ۴ صبح... خیابونای خلوت و سفیدپوش منهتن... سکوتی که با صدای خنده‌های شیرین تهیونگ شکسته میشد... با خوشحالی زی...
