Chapter 64

1.6K 180 181
                                    

پارت طولانی! 😬امیدوارم لذت ببرید

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

پارت طولانی! 😬
امیدوارم لذت ببرید.💜

❄️❄️❄️

اگر جایزه‌ای برای بدترین شام تاریخ وجود داشت جونگکوک مفتخرانه به اون شب تقدیمش میکرد.

داخل یک سالن غذاخوری بزرگ، پشت میز با تهیونگ نشسته و سولهیون مقابلشون بود.

سر میز غذاهای گوناگون و رنگارنگی که نصفشون کره‌ای بود و جونگکوک میلی به خوردنشون نداشت چیده شده بود.

تقصیری نداشت، قبلا در خانواده همسرش غذای کره‌ای چشیده بود و میدونست هیچکدوم با ذائقه‌اش سازگار نیست.

همچنان چیزبرگر رو به همشون ترجیح میداد.

البته، الآن حتی به خوشمزه‌ترین چیزبرگر‌های دنیا هم میلی نداشت.

بخاطر دلیل وحشتناکی به نام سولهیون.

بعد از دیده شدن وسط عملیات ناموفقشون توی اتاق خواب، بالزهای بیچاره‌ی جونگکوک به شکل جوجه برگشته بودن داخل شلوارش و دیگه قد علم نمیکردن.

سولهیون با فکی منقبض بهش زل زده بود.
و زل زدنش به هیچ وجه عادی نبود.

مثل فیلم‌های ترسناک، از اونایی که یک فرد تسخیر شده توسط ارواح خبیث ساعت سه صبح با قیافه روح مانند و رنگ پریده میاد پشت پنجره‌ی اتاق بچه مظلوم فیلم و تمام مدت با چشمای درشت بهش زل میزنه.

سولهیون با نگاهش مثل مته جونگکوک رو سوراخ میکرد.

همونطور که ارتباط چشمیشون رو حفظ میکرد، تو یک دستش چاقو و تو دیگری چنگال نگه داشته و به جون استیک بیچاره‌ی توی بشقابش افتاده بود.

جو بینشون زیادی سنگین بود.
تهیونگ و جونگکوک روی صندلیشون میخکوب شده و با چشمای گرد به گوشتی که توسط سولهیون تیکه پاره میشد خیره بودن.

حتی یک لقمه غذا از گلوی هیچکدومشون پایین نمیرفت.
جونگکوک آب دهنشو قورت داد.

اوه مای گاد این بدترین و اکوارد ترین شام تاریخه!!!!!
یه نفر نجاتم بده!

سولهیون تیکه گوشت رو داخل دهنش گذاشت و جوید، همراهش مقداری مشروب نوشید و به جونگکوک‌ پوزخند زد.

☃️Snowman(KookV)🔞Where stories live. Discover now