Chapter 57

1.2K 146 136
                                    

وقتی خرس کوچولو کوکیشو بلند میکنه🥺

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

وقتی خرس کوچولو کوکیشو بلند میکنه🥺

❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️

یونگی داخل ماشین نشسته بود و در سکوت به دو مردی که بیرون بار همدیگرو میبوسیدن نگاه میکرد.

فاصله‌ی زیادی باهاشون نداشت.
تقریبا ده دقیقه گذشته بود اما جونگکوک بیخیال نمیشد، اون پسرو به دیوار چسبونده بود و با گرسنگی لب و گردنشو میبوسید.

دست‌های پسری که برای یونگی ناشناس بود لابلای موهای جونگکوک حرکت میکرد و پاهاش دور کمرش حلقه شده بود.

وقتی جونگکوک دستاشو روی رون پسر بالاتر برد و باسنشو فشار داد، یونگی چشماشو چرخوند و قیافشو در هم کشید.

«اوه مسیح... واقعا حال بهم زنه... یه مکان پیدا کن عوضی!»

سرش رو به سمت دیگه چرخوند تا بیشتر از این چشمش به پورن زنده‌ی اون دو نفر نیوفته.

هنوز شوکه بود.
چند وقت پیش به جونگکوک شک کرده بود اما...
فکر نمیکرد یه روز اینطوری شکش به یقین تبدیل بشه!

سرشو روی فرمون گذاشت.
آهی کشید و چشماشو بست.

یعنی تمام این مدت با پسره میومده بار؟
چرا جونگکوک داره همچین کاری میکنه؟
ببینم نکنه دچار بحران میانسالی شده؟
نه اون فقط ۲۴ سالشه...
اما عجیبه، بعد اینهمه سال یه دفعه رفته سراغ جنس موافق؟

سرشو از روی فرمون بلند کرد.

صبر کن، فهمیدم!
این حکمت خداست!

اگه همینطوری پیش میرفت جونگکوک یه تنه جمعیت کره زمینو دو برابر میکرد... پس خدا دست به کار شد و یه مرد آورد تو زندگیش!

با خودش خندید،به پسر لاغری که جونگکوک رو میبوسید نگاه کرد.

پسره‌ی بیچاره...
نمیدونم کی هستی، شانس آوردی دختر نیستی وگرنه الآن چهارمی رو باردار بودی!

️❄️❄️❄️❄️❄️

جونگکوک باسن تهیونگ رو بین دستاش فشار داد و لباشو به گردنش چسبوند.
همونطوری که پایین تنشو بهش میمالید پوستشو محکم به دندون کشید و مارکش کرد.

☃️Snowman(KookV)🔞Where stories live. Discover now