• چانیول
"خانم کیم... براساس مدرکی که از ادارهی پلیس به دستم رسیده، شواهد بدست اومده با اظهارات شما جور در نمیاد و رد انگشت شما روی چاقو پیدا شده؛ مطمئن باشم که کاملن با من صادق هستید؟"
چانیول از موکلش که یه زن پنجاه ساله بود پرسید؛ خانم کیم متهم به کشتن شوهرش با چاقو شده بود. چانیول از زمانی که این پرونده رو قبول کرده بود، احساس بدبختی میکرد. واقعن داشت تمام تلاش خودش و میکرد و شاید اگه موکلش کمی اشتیاق نشون میداد میتونست بیگناهیش و ثابت کنه. ولی تنها چیزی که عایدش شده بود یه مشت جمله از قبیل من خیلی متاسفم و همش تقصیر منه، بود.
"آره هستم"
خانم کیم درحالیکه با گوشهی لباسش ور میرفت جواب داد. مثل روز برای چانیول روشن بود که شخص مقابلش داشت بهش دروغ میگفت. آه کشید و روی صندلیش نشست.
"اگه اینطور باشه، پس الان چرا اینجایین؟ شما اومدی پیش من و ازم خواستی که بیگناهیت و ثابت کم. از همهی اینا دقیقن باید چه برداشتی کنم؟"
چانیول میدونست که بهتره آرامش خودش و حفظ کنه هرچقدر هم که کاسهی صبرش لبریز شده بود.
"من ازتون نمیخوام که بیگناهیم و ثابت کنین، چون بیگناه نیستم؛ فقط میخوام توی دادگاه اثبات کنید که این عمل فقط یه دفاع از خود بوده، از سمت زنی که سالها مورد خشم همسرش قرار گرفته"
"و من زمانی میتونم این کار و انجام بدم که بدونم شما واقعن از خودتون دفاع کردین. همسر شما سه ضربهی چاقو خورده. تنها چیزی که باعث شده دادگاه شما رو مقصر بدونه اینکه اگه واقعن هدفتون دفاع از خود بوده، فقط باید یکبار بهش چاقو میزدید و فرار میکردید ولی کالبدشناسی نشون میده که علت مرگ همسر شما خفه شدگیه"
چانیول گفت و به عکس مردی که روی میز شیشهای دراز کشیده بود اشاره کرد. چشمای خانم کیم گشاد شد و این از چشمای وکیل جوون دور نموند.
"خفه شدگی؟"
کیم زمزمه کرد و آب دهنش و بهسختی قورت داد.
"بله خفه شدگی. چهرتون نشون میده که ازش خبر نداشتین؛ که حتا اوضاع رو مسخرهتر میکنه چون بنظر میرسه شما اون و کشتی درحالیکه خودت حتا نمیدونی چطوری. اگه با این اطلاعات وارد دادگاه بشیم و من ادعا کنم که شما بیگناهین شبیه جک بنظر میاییم. شوهر شما چاقو خورده درست، ولی هنوز زنده بوده و یکنفر خفهش کرده. و شما کسی بودین که بهش چاقو زده ولی خفهش نکرده. خانم کیم، امکانش هست که شریک جرمی داشته باشین؟"
چانیول مجبور بود که این سوال و بپرسه چون اینجوری مسیر پرونده کاملن تغییر میکرد. امکان نداشت که ثابت کنه این فقط یه دفاع از خود بوده اونم زمانیکه پای دو نفر توی پرونده درمیون بود.
YOU ARE READING
ᥫ᭡Lawfully twisted
Fanfiction[تمام شده] "این فیکشن ترجمه شدهست" کسی که اون میخواد دوستپسر خواهرشه. این کار اشتباهه. خودشم اینو میدونه؛ ولی باعث نمیشه دست از خواستهش برداره. بکهیون آرزو میکرد که ای کاش کسی بود تا بهش هشدار بده که بعد از بدست آوردنش چقد اوضاع قراره پیچیده بشه...