• بکهیون
"سومین؟... تو اینجا چیکار میکنی؟"
بکهیون به محض اینکه با بچهی خواب توی بغلش وارد نشیمن شد، پرسید.
"این وحشتناکترین خوشآمد گویی بود که تابحال شنیدم"
سومین از کنار چانیول گذشت و چمدوناش و روی کاناپه گذاشت.
"ببخشید. فقط انتظار دیدنت و نداشتم"
چانیول در و بست و به سمتش رفت.
"نه بابا. این دیگه بچهی کیه؟"
سومین درحالیکه به هیونگوون اشاره میکرد پرسید.
"عمهی سهون"
بکهیون ساده جواب داد و روی کاناپه نشست. قرار نبود تظاهر کنه که از دیدن خواهرش هیجانزده شده ولی مطمئن بود که چانیول قراره همچین کاری کنه.
"اوه! داشتی بیبیسیت میکردی؟ اولین باره"
سومین خندید و رفت که بشینه؛ چانیول هم دنبالش کرد و حرفشون و قطع کرد:
"ولی جدی، چطور اینجایی؟"
"خب، ازونجایی که از دیدنم خوشحال نیستی و راجب همچین چیزی کنجکاوی، بهت میگم"
"اینجوری نیست..."
"یادته بهت گفتم که موقعیت جدیدم کلی امتیاز داره؟ خب... این یکی ازوناست. یه هفته مرخصی گرفتم تا اینجا پیشتون باشم چون ماه بعد سرم خیلی شلوغه؛ انقدر که حتا نتونم ویدئوکال بگیرم"
بکهیون یهویی دلش میخواست اونجا رو ترک کنه.
"اوه، این خیلی خوبه؛ ولی میتونستی از قبل بهم خبر بدی. میدونی که من در طول هفته سرکارم. توی خونه حوصلهت سر میره"
سومین شونه بالا انداخت:
"تو که صاحباختیاری، میتونی هر وقت میخوای بخودت مرخصی بدی"
بکهیون عصبی شد؛ حتا اگه اون خواهرش هم بود بازم خودخواهترین آدم روی زمین بود. و اینجوری ظاهر شدنش، الان انتظار داشت چانیول همهچیز و ول کنه و کل هفته رو باهاش بگذرونه اونم زمانی که قراره یه هفتهی دیگه برگرده؟ اون خیلی خودخواه بود؛ ولی بازم این ویژگیای بود که هردوشون داشتن. بکهیون همین چند دقیقهی پیش، خیلی خودخواهانه، داشت احساساتش و به چانیول اعتراف میکرد.
چانیول گفت:
"بستگی به این داره که کارا چقد سنگین باشن"
بکهیون میتونست توی چشماش ببینه که درحال تسلیم شدنه. چانیول دربرابر سومین خیلی ضعیف میشد و بکهیون بینهایت بخاطرش حسودی میکرد.
"پس داری بهم میگی من، زمان، پول و انرژیم و هدر دادم تا تو اینجوری روم و زمین بزنی؟ حالا ازینکه چقدر از دیدنم ناامید شدی میگذریم"
YOU ARE READING
ᥫ᭡Lawfully twisted
Fanfiction[تمام شده] "این فیکشن ترجمه شدهست" کسی که اون میخواد دوستپسر خواهرشه. این کار اشتباهه. خودشم اینو میدونه؛ ولی باعث نمیشه دست از خواستهش برداره. بکهیون آرزو میکرد که ای کاش کسی بود تا بهش هشدار بده که بعد از بدست آوردنش چقد اوضاع قراره پیچیده بشه...