48

480 127 62
                                    

• چانیول

"هی"

لیکس وارد نشیمن شد. کیفش و روی زمین پرت کرد و خودش و روی کاناپه انداخت.

"هیچوقت نمیذاری استراحت کنم، نه؟"

چانیول با گوشیش و پوشه‌های توی دستش از پله‌ها پایین اومد. لیکس به برگه‌های توی دستش اشاره کرد:

"این تویی که به خودت استراحت نمیدی. من و مقصر نکن"

"بازم بهانه نمیشه هر روز بیای اینجا لیکس. الان دیگه دوست‌پسر داری. قبل ازینکه حسود بشه این توجهی که به من داری و به اون بده"

چانیول کنارش نشست و برای خودش آب ریخت.

"باز شروع شد"

لیکس چشماش و چرخوند.

"شما همدیگه رو بوسیدین"

"این هیچ معنی‌ای نمیده"

"البته. بگذریم. اینجا چیکار میکنی؟"

چانیول بحث و عوض کرد. توی مود بحث کردن باهاش نبود.

"حوصله‌م سر رفته بود و یهویی یه ایده به سرم زد. ما میریم بیرون و تو هم میای"

"ما کیه دیگه؟"

"جونگین، کیونگسو. پسرا. میای دیگه؟"

لیکس با لبخند و چشمای امیدوار نگاهش کرد. چانیول قسم میخورد که لیکس اینروزا خیلی سرحال شده بود.

"من حتا نمیدونم شماها کجا قراره برین. البته اهمیتی هم نداره چون سرم شلوغه. فردا یه جلسه‌ی مهم دارم. بدون من برو"

پوشه‌هاش و باز کرد و روی میز‌ گذاشت.

"چه جلسه‌ای؟.. پروژه‌ی همکاری‌ای چیزیه؟"

چانیول اخم کرده به سمتش چرخید.

"تو از کجا میدونی؟... این اطلاعات محرمانه‌ست"

لیکس پوزخند زد و شونه بالا انداخت.

"چیزی نیست که من ندونم. درضمن من آدمای خودم و دارم"

"جونگوو"

"اون و مقصر ندون. شنیدم که داشت با یه نفر دیگه راجبش حرف میزد"

لیکس سریع توضیح داد و چانیول آه کشید.

"خیلی‌خب، حالا دیگه میدونی چرا نمیام"

"چانیوووول"

لیکس بازوش و گرفت و نالید.

"من تو رو میشناسم. میدونم از خیلی قبل برای این جلسه برنامه‌ریزی کردی؛ میتونیم وقتی برگشتیم سریع همه چیز و مرور کنی. بیا بریم، باشه؟"

"نه. الان باید انجامش بدم"

"جونگین میخواد تو هم باشی. اینجوری واقعن ناامید میشه؛ تو اینو میخوای؟"

ᥫ᭡Lawfully twistedWo Geschichten leben. Entdecke jetzt