• چانیول
ییشینگ بهشون آبجو و مرغ تعارف کرده بوده بود برای همین هم الان خونهی اون بودن. آخه آبجو و مرغ لعنتی وسط هفته؟ فقط از ییشینگ برمیومد. بعد ازینکه فوتبال تماشا کردن، مست و گیج روی مبلا ولو شدن.
کیونگسو تنها کسی بود که فقط مرغ خورد و این چیزی جدیدی نبود. چانیول میدونست که اون خیلی اهل نوشیدن نیست و فقط توی مراسمای مهم انجامش میده. همسرش برخلاف اون یه الکلی واقعی بود. چانیول ظرفیت بالایی داشت ولی جونگین همیشه بیشتر از ظرفیتش مینوشید."ارائهت چطور پیش رفت؟"
کیونگسو پرسید و تلويزيون و خاموش کرد.
"معمولی بود تا وقتی که اون پیشنهاد احمقانه رو قبول کردم"
چانیول جواب داد و زیر لب شروع به فحش دادن کرد. مطمئنا قرار بود وقتی اون بچه رو بیاره محل کارش اوضاع خیلی عجیب بشه؛ حتا با اینکه میدونست پسره باهوشیه.
"کدوم پیشنهاد؟"
ییشینگ پاهاش و روی میز گذاشت، کش موهای مشکیش و باز کرد و اجازه داد روی شونههاش بریزن.
"قرار شد یکی از دانشآموزا به مدت یه هفته بیاد محل کارم تا ببینه شغل کوفتی من چجوریه"
کیونگسو ابروش و بالا برد:
"منظورت یه تور شغلیه؟"
"آره"
"اینکه خیلی برای اون بچه خوبه، انقد سخت نگیر. خودت قبول کردی که بری مدرسه"
جونگین شیشهی مشروبش و کنار گذاشت و دستش و دراز کرد تا یکی دیگه برداره ولی کیونگسو زد روی دستش.
"بسه دیگه. من حوصلهی تحمل کردن روی مستت و ندارم"
"روی مستم؟ مگه مشکلش چیه؟"
"وقتی مست میشی خیلی پرحرف و هورنی میشی و ما الان خونهی خودمون نیستیم. نمیخوام جلوی این دونفر خجالتزده بشم"
گونههای جونگین سرخ شد؛ ییشینگ خندید و چانیول پوزخند زد.
"همچین کاری نمیکنم"
گلوش و صاف کرد و به چانیول نگاه کرد.
"اون بچهی خوششانس کیه حالا؟ شرط میبندم که یه دختره، شنیدم که دخترای دبیرستانی خیلی بیشرمن و مخ مردای بزرگتر و میزنن"
"اگه دختر بود که خیلی خوب میشد"
چانیول با یادآوری برخورد کوتاهش با برادر سومین غرید. اسمش و توی دفتر کیونگسو شنیده بود و وقتی که توی کلاس دیدهش مطمئن شد که خودشه. اصلا برنامه نداشت اینجوری با اون بچه آشنا بشه. چانیول حتا مطمئنن نبود که اون راجب نقل مکانشون چیزی بدونه. هرچند که سعی کرده بود خیلی کول برخورد کنه ولی مطمئنا رفتار اون بچه باهاش خیلی غیردوستانه بود.
از نگاهش میخوند که ازون خوشش نمیاد. چرا؟ چانیول نمیدونست چرا. اینجوری نبود که چانیول بخواد از خواهرش سواستفاده کنه پس دلیلی برای اون رفتار بیادبانه نبود. مشخص بود که پشت این رفتار چیزی بیشتر از انتقام جویی بود.
سومین بهش گفته بود که بکهیون خیلی خرخونه. ولی همچین چیزی به اون موهای پرکلاغی که خیلی کم آندرکات شده بود و اون استایل پسرونه نمیخورد.
تنها چیزی که با جنسیتش جور در نمیومد، ظاهر دخترونش بود؛ اجزای صورتش خیلی ظریف بودن و چانیول خیلی خوب میتونست بگه که اون گیه؛ هر چی نباشه اون یه بایوسکشوال لعنتی بود.
YOU ARE READING
ᥫ᭡Lawfully twisted
Fanfiction[تمام شده] "این فیکشن ترجمه شدهست" کسی که اون میخواد دوستپسر خواهرشه. این کار اشتباهه. خودشم اینو میدونه؛ ولی باعث نمیشه دست از خواستهش برداره. بکهیون آرزو میکرد که ای کاش کسی بود تا بهش هشدار بده که بعد از بدست آوردنش چقد اوضاع قراره پیچیده بشه...