الیزابت در حالی که نگهبانا براش راه رو باز می کردن با لبخند معصومانه به زمین چشم دوخته بود و از اینکه با این همه آرایش و لباس زیبا از بین جمعیت عبور می کرد خجالت می کشید._" الیزابت!"
سرش رو با شنیدن صدای هیجان زده ماریا بالا آورد و متوجه نگاه و علامت مثبت دوست صمیمیش از بین جمعیت شد.
_"فوق العاده به نظر می رسی!"
الیزابت لبخندی زد و زیر لب از ماریا تشکر کرد. این دلگرمی باعث شد قدم هاشو با اعتماد به نفس برداره و وقتی به تالار رسید همه مهمان ها نفسشون با صدای بلندی برید! بعد از اینکه جارچی ورود الیزابت و ملکه وینتر رو اعلام کرد همه مهمان ها با آشفتگی به احترامش از سرجاشون بلند شدن . نایل از پشت میز مقامات برای الیزابت دست تکون داد و خندید.
(آهنگ Emerald Eyes)
الیزابت لبخند زد و دست تکون داد. آرایشگر دست الیزابت رو رها کرد تا به راهش ادامه بده و در حالی که با وقار و آرومی قدم بر می داشت مهمان ها نمی تونستن هنگام تماشای اون پلک بزنن. نور خیره کننده شمع و مشعل های تالار با لباس حریرش تلاقی کرده و هاله زیبایی از نور آبی نیلوفری در اطراف الیزابت به وجود آورده بود. لباش به رنگ سرخ گیلاسی نقاشی شده و روی خط پلک بالاییش خط بلندی با سرمه مشکی کشیده بودند که در برابر پوست سفیدش خودنمایی می کرد. هیچکس تابحال چنین ملکه زیبایی حتی در نقاشی و کتاب ها ندیده بود. بعضی از رجال خارجی دستشون رو دراز کردن تا لمسش کنن اما با نگاه خیره لیام به سرعت عقب کشیدند.
در حالی که همه قصر در سکوت فرو رفته بود الیزابت سرش رو بالا آورد تا در اولین نگاه با چشمان سبز زمردی هری ملاقات کنه. لبخند بزرگی روی صورتشون نشست در حالی دستشون رو به سمت هم دراز کردن و همدیگه رو در آغوش گرفتن. چشماشون رو بستن و فشردن سینه هاشون به هم از ضربان شدید قلبشون کاست. هری دست الیزابت رو بالا آورد ودر حالی که به چشمای قهوه ای الیزابت خیره شده بود دستش رو بوسید. الیزابت صدایی از ذوق در آورد و خندید.
هری شونه الیزابت رو گرفت و اون رو به سمت جمعیت چرخوند . با نگاهی فخر فروشانه و صدای رسا گفت :
_" باعث خوشحالی و مباهات منه که اعلام کنم که در این روز به خصوص شما شاهد پیوند ابدی من و پرنسس الیزابت فرشته نجات و اولین و آخرین عشقم خواهید بود. وصلتی تاریخی که تا قرن ها درباره آن خواهند نوشت و خواهند سرود و هرگز از یادها نخواهد رفت."
هری با لطافت از جیب لباسش دستمال سفید بلندی رو بیرون آورد و با ظرافت بازش کرد . گل کوهستانی ارکیده قرمز و طلایی رو از داخلش با لطافت بیرون آورد . رایحه ای یخی فضا رو در بر گرفت . گل طلایی اسلیپر روچیلد با گلبرگ های قرمز و برگ های شفاف جزو کمیاب ترین گل های دنیا که فقط در ارتفاعات کوهستان وینتر بعد از گذشت 15 سال شکوفا می شد.
YOU ARE READING
Loveland (COMPLETED)
Fanfictionزمانی که والدین پرنسس الیزابت در جنگ کشته میشن ، اونو به عنوان غنیمت می برن پیش پادشاه (فن فیکشن هری استایلز)