گایز ، از این به بعد داستان با همکاری من و خانم @missstonew نوشته میشه .
اغلب نوشته ها از ایشونه و من ادیت کردم .
و در ضمن فحش ها هم از منه 😂
............
داستان از نگاه هری:
_" وضعیت معیشت مردم به شدت توجه من رو جلب کرد. اولین ماموریت حساس وارد کردن اقلام مورد نیاز برای درمان اون بیماریه. "
_" خزانه تقریبا خالیه. نمیتونیم مالیات ها رو هم بالا ببریم."
نایل در حالی که به پلک های خسته اش دست می کشید گفت.
از جام بلند شدم و در حالی که دستام رو پشت کمرم قفل کرده بودم اطراف اتاق قدم زدم. پادشاه بودن چه فایده ای داره؟ من پادشاه سنگی سرزمین نیستم ، بر مردم حکومت میکنم اگر آن ها وجود نداشته باشند ، از مریضی یا از گرسنگی هلاک شوند ، برای از دست دادن عزیزشان در جنگ سوگوار شوند و توانایی ادامه زندگی را از دست بدهند ، هیچ چیز باقی نمیماند ، حتی اوضاع در قصر هم خوب نیست ، کسی به درستی غذا نمیخورد . مثل الیزابت که به شدت ضعیف شده و من هیچ دارو لعنتی ندارم که حالش رو زودتر خوب کنم ، در این اوضاع نابسامان این اتفاق حتی شاید برای همسر مرد دیگری که بیشتر از زندگیش عاشقش باشد اتفاق بیفتد.
_" باید سرزمین جدیدی برای فتح پیدا کنیم. "
زین در حالی سر رو به حالت نتیجه گیری تکون میداد گفت. چه ایده خوبی! اونم وقتی که تازه از جنگ با هات سامر برگشتیم و اثر جبران ناپذیری روی مردم بی دفاع وینتر گذاشته!
نایل انگشتش رو به علامت نفی تکون داد وقتی که میرفت روبروی زین بشینه .
_" سربازی برای جنگهای بیشتر باقی نمونده! اوناییم که تازه اومدن جونی براشون نمونده... و در ضمن خانواده ها... "
انگشت اشاره ام را به نشانه سکوت بالا آوردم .
_" دیگه جنگی صورت نمیگیره. "
لیام در حالی که با چهره ای مصمم و قاطع به نقطه ای خیره شده بود با همون حالت گفت.
_"باید رعیت را به حال خودشون بگذاریم. نمیشه دوباره نیرو تازه نفس و کار نا آزموده واسه سربازی بیاریم. جریان هات سامر رو که هنوز یادتونه؟..."
روی صندلی بازگشتم و طومار برنامه ریزی های نایل را باز کردم.
_"نایل؟! چرا هر هفته ۳۸ کیسه سکه برای خرازی و پارچه مصرف میشه؟!!"
نایل طومار را گرفت و سرش را به نشانه نفی تکان داد.
_" والامقام بیشتر این هزینه ها برای لباس های خانم کندال هست. اما جای نگرانی نیست چون اون هزینه رو دولت فال پرداخت میکنه."
ESTÁS LEYENDO
Loveland (COMPLETED)
Fanficزمانی که والدین پرنسس الیزابت در جنگ کشته میشن ، اونو به عنوان غنیمت می برن پیش پادشاه (فن فیکشن هری استایلز)