•••MOONVKJM's pov•••
°بچه ها، از ادارهی پلیس تماس گرفتن گفتن کیم تهیونگ رو فردا صبح به دادگاه میفرستن تا حکمش بیاد. همه میدونن با کارایی که تهیونگ کرده، کمه کمش اعدامش میکنن...
•این یعنی فقط تا فردا صبح وقت داریم؟؟؟
×با موندن اینجا هیچی درست نمیشه، بریم ادارهی پلیس.
♡چی چیو بریم ادارهی پلیس؟ مگه خونهی خاله اس که بری اونجا برات قهوه بریزن؟ اونا اگه شما رو از شعاع ده کیلومتری هم پیدا کنن، کارتون تمومه چه برسه به اینکه همتون پاشید بیاید بگید ما همراه کیم تهیونگیم.
°درسته، اونا در جا میفهمن شما همون باند شیش نفرهی کیم هستید و همتون رو فردا با تهیونگ برای حکم دادگاه میفرستن.
±پس میگید چی کار کنیم؟
•اگه بره دادگاه دیگه برنمیگرده !!!
همون لحظه، جونگ کوک با لباس های رسمی ای که پوشیده بود از پله ها پایین اومد.
همه با تعجب و خوشحالی به جونگ کوک خیره شدن.
+من تا صبح وقت ندارم اون وو هیونگ، بریم؟اون وو لبخند پهنی زد.
°جونگ کوک !!!+فکر نکنید کسی بخشیده شده یا گذشته ای پاک شده، من فقط دارم میرم مکنتون رو از منجلاب بکشم بیرون.
"مکنتون" رو با تاکید گفت که نشون بده در نبود جونگ کوک تا ابد، تهیونگ قراره مکنه و کوچکترین عضوشون باشه. اعضا به سرعت پشت سر جونگ کوک به راه افتادن.
♡چرا ماسک زدی؟
+تا کسی چهرم رو تا اونجا تشخیص نده و دردسر نشه.
•••MOONVKJM's pov•••
: بدبخت شدیم !!!
#چی شده لوهان؟
: فرمانده جئون داره میاد اینجا !!!
#چـــــــی؟؟؟ امکان نداره !!! ایشون که هیچوقت به اینجا نیومدن، چطور یهو تصمیم گرفتن بیان اینجا؟؟؟
: نمیدونم قربان، فقط بهم خبر دادن دارن میان.
#پس چرا اینجا وایسادی؟؟ برو همه رو آماده کن تا از ایشون استقبال کنیم !!!
YOU ARE READING
Lost memories ᵥₖₒₒₖ
Fanfiction(فصل اول) هیچکس باورش نکرد، طوری که حتی خودش هم کم کم خودش رو گم کرد... اما دنیا در برابر یه مظلوم، ساکت نمیمونه و یه روز تقاصش رو از ظالم میگیره:) ••••••••••••••••••••••••• (فصل دوم) -جونگ کوک؟؟؟ +اشتباه گرفتی. -اما تو خیلی شبیه اونی. +جونگ ک...