خلاصه پارت های قبل از فصل سوم:
جونگهیون به کره اومد. با جونگ کوک حرف زد و بعد یه تیر به یونگی زد. جونگ کوک، یونگی و تهیونگی که توسط جونگهیون زخمی شده بودن رو به بیمارستان برد. مایکل(جونگهیون) جونگ کوک رو به واشنگتن برد و جونگ کوک پدرش و خانوادش رو ملاقات کرد. پدر جونگ کوک میخواست اعضا رو بکشه و جونگ کوک مجبور شد با اعضا به یه هتل برن. تو هتل چند تا پیام مشکوک به کوک فرستاده شد و کوک با اون شماره تماس گرفت که بهش گفتن اگه تا هشت شب خودش رو به اون آدرس نرسونه، اتفاقای خوبی برای آیو و دخترش نمیفته و در آخر، جیمین همه چیز رو پشت در شنید و به گریه افتاده بود.سلااااااااامممممم، بعد قرنی، بالاخره اومدیمممممم
دلم برای همتون تنگ شده بود🥲🥲❤❤
ممنون که منتظر موندید و هنوز دست از خوندن این بوک نکشیدید
خب، بریم برای ادامهی داستانمون:)یادآوری علامت های مکالمهٔ هرکدوم از اعضا:
جونگکوک +
تهیونگ -
جیمین ±
یونگی ~
جین •
جیهوپ _
نامجون *
آیو ♡
جونگهیون(مایکل) =.
.
.<<آنچه گذشت>>
: یا تا ساعت هفت غروب میای به آدرسی که بهت میدم، یا دیگه این خواهرت و دختر کوچولوش رو نمیبینی.
بعد از اینکه آدرس رو گفت و من سریع یادداشتش کردم، دوباره به حرف اومد
: کوچکترین خطایی ازت سر بزنه، یکی از اعضای بدن این خواهرت رو برات میفرستم. اگه هم کسی رو با خودت بیاری، دختر کوچولو دیگه نفس نمیکشه.صدای بوق های متعدد تو گوشم پیچید. روی زمین سُر خوردم.
حالا باید چی کار میکردم؟
ساعت پنج و چهل و پنج دقیقه بود. تا اون آدرس حداقل بیست دیقه راه بود. یعنی من کمتر از یه ساعت برای فکر کردن، زمان داشتم. از جام بلند شدم و در رو باز کردم. با دیدن یه جفت چشم گریون، اخمام توی هم نشست.
±آیو رو بردن؟
جیمین تمام حرفام رو شنیده بود و حالا داشت برای عشق قدیمیش، اشک میریخت. یعنی بعد از این همه سال، هنوز فراموشش نکرده بود؟
[اگه یادتون باشه، تو پارتای اول فصل اول، گفتم که جیمین قبل از اون تصادف که فکر میکردن آیو مرده؛ میخواست باهاش ازدواج کنه و عاشقش بود. بعد از این همه سال، بعد از رفتن اون وو، دوباره شانس مجدد پیدا کرده. البته باید ببینیم جونگ کوک میزاره یا نه:) ]
❥پارت جدید❥
جونگ کوک نگاهی به بقیه که با صدای گریه های جیمین جمع شده بودن انداخت و فاکی زیر لب نثار جیمین کرد.
-چی شده؟
+هیچی.
±آیو رو بردن!!!
YOU ARE READING
Lost memories ᵥₖₒₒₖ
Fanfiction(فصل اول) هیچکس باورش نکرد، طوری که حتی خودش هم کم کم خودش رو گم کرد... اما دنیا در برابر یه مظلوم، ساکت نمیمونه و یه روز تقاصش رو از ظالم میگیره:) ••••••••••••••••••••••••• (فصل دوم) -جونگ کوک؟؟؟ +اشتباه گرفتی. -اما تو خیلی شبیه اونی. +جونگ ک...