جونگ کوک بی توجه به نگرانی اعضا روی خودش، به سمت بالکن رفت و سیگاری روشن کرد. تهیونگ سریع دنبالش رفت. جونگ کوک بی توجه به اطرافش، پک عمیقی از سیگارش گرفت و دودش رو برای مدتی تو ریهش نگه داشت. تهیونگ نزدیکش رفت و دستش رو، روی شونهی جونگ کوک گذاشت. جونگ کوک بدون توجه به حضور تهیونگ، بازدم دودیش رو حوالهی بیرون کرد و دوباره پک عمیقی از سیگارش گرفت.
فکرش بدجور مشغول شده بود. این خاطرات گمشده چی بودن که مدام داشتن ذهنش رو به بازی میگرفتن؟ دود سیگار رو همراه با آهی این بار بیرون فرستاد. تهیونگ که تمام مدت مجذوب جونگ کوک شده بود، آروم پرسید
-به چی فکر میکنی جونگ کوک؟جونگ کوک جوابی نداد و پک دیگه ای از سیگارش گرفت.
-میخوای بریم استراحت کنی؟جونگ کوک به ماه خیره بود و هیچی نمیگفت.
-حالت خوبه کوکی؟جونگ کوک بی توجه به تهیونگ، غرق افکارش بود. ولی مگه تهیونگ دست بردار بود؟
-سالها بود اینجوری کنار هم نبودیم.+من که یادم نمیاد ما یه روزی اینقدر صمیمی بودیم که اینجوری کنار هم وایسیم.
-جونگ کوک، من عاشقتم.
+منم ازت متنفرم.
-تو هم عاشقمی.
جونگ کوک پوزخند صداداری زد.
+توقع داری عاشقت باشم؟-نیستی؟
+تو دنیایی که تو برام ساختی، هیچ عشق و محبتی وجود نداشت که من الان چیزی ازش به ارث برده باشم.
-ولی تو همیشه عاشقم بودی.
+اشتباهات گذشته قرار نیست تو آینده هم تکرار بشن.
-متاسفم که اذیتت میکردم، ولی الان برگشتم همه چیز رو باهات از نو بسازم.
+چی رو از نو میخوای بسازی؟ قلبی که دیگه هیچی ازش باقی نموند؟ روحی که مرد؟ صدایی که هر شب از بغض و گریه میگرفت؟ امیدی که پر کشید؟ چشمایی که اشکی شدن؟ زندگی ای که به مرگ رسید؟ یا عشقی که خاکستر شد؟
-خودت گفتی که اشتباهات گذشته قرار نیست تو آینده هم تکرار بشن. من اینجام تا دنیاتو رنگی کنم. به تمام لحظاتی که عشق ندیدی، بهت عشق بدم. قلبت رو لمس کنم. چشماتو خندون کنم. امیدتو پر کنم. صداتو شاد کنم. روحت رو به آغوش بکشم. عشقتو دوباره شعله ور کنم. هر شب رو با لبخند و آرامش کنارم بخوابی و برای همیشه خوشبخت زندگی کنی.
+فکر نمیکنی یه کم زیادی دیره؟میخوای به جیمین هم خیانت کنی؟ خیانت به من بس نبود؟
-من و جیمین همون هفت سال پیش،طلاق گرفتیم.
+برو کیم تهیونگ،برو بچه هاتو بزرگ کن.
-اونا بچه های تو هم هستن.
VOCÊ ESTÁ LENDO
Lost memories ᵥₖₒₒₖ
Fanfic(فصل اول) هیچکس باورش نکرد، طوری که حتی خودش هم کم کم خودش رو گم کرد... اما دنیا در برابر یه مظلوم، ساکت نمیمونه و یه روز تقاصش رو از ظالم میگیره:) ••••••••••••••••••••••••• (فصل دوم) -جونگ کوک؟؟؟ +اشتباه گرفتی. -اما تو خیلی شبیه اونی. +جونگ ک...