سریع به جین زنگ زدم. باید همراهم می اومد.
*الو جین هیونگ.
*بله؟
صدای گرفتش مشخص میکرد که تا همین حالاش هم عذاب نبود جونگ کوک روی شونه هاش چقدر سنگینی میکرده...*افسر جانگ زنگ زد گفت باید بریم اونجا.
•چرا؟
*گفت باید چند تا فیلم بهمون نشون بده و یه سری توضیحات رو بهمون بده. هوسوک هیونگ پیش جیمینه، وضعیت تهیونگ و شوگا رو هم که خودت خوب میدونی. باهام میای؟
•الان راه میفتم. تو برو تا من میرسم.
*خیله خب، پس سریعتر بیا. خیلی با عجله هم رانندگی نکن. مراقب باش.جین هومی زیر لب زمزمه کرد و تماس رو قطع کرد. منم سریع یه تاکسی گرفتم تا به سمت ادارهی پلیس برم.
.
.
.وارد اداره پلیس شدم. به سمت اتاق افسر جانگ رفتم. افسر جانگ با دیدن من به نشونه احترام بلند شد و منم تعظیم کوچیکی کردم.
&جناب کیم، باید این ویدیو ها رو ببینید.به مانیتور کامپیوتر نگاه کردم. باورم نمیشد...اون چرا...اون کی بود؟
*این فیلم های دوربین مدار بسته اس؟؟
&بله، فیلم های دیگری هم هست که...
•افسر جانگ.با شنیدن صدای جین، هردو به سمتش برگشتیم.
•••MOONVKJM's pov•••
&جناب کیم، منتظرتون بودیم.
•قضیه این ویدیو ها چیه افسر جانگ؟افسر، دوباره فیلم رو از اول گذاشت تا جین هم ببینه.
فیلم شب حادثهای بود که جونگ کوک دیگه برنگشت...تاریک بود ولی به خوبی میشد حرکت اجسام رو دید. و دوربین ها پیشرفته تر از اونی بودن که نشه فهمید اون افراد، چه کسایی هستن...
جین با دهانی باز به مانیتور خیره شد.
یه ماشین که درست کمی اون طرف تر از خونشون پارک کرده بود، با رفتن جونگ کوک به وسط خیابون، روشن میشه و خیلی آروم به اونا نزدیکتر میشه. وقتی به جای مورد نظرش برای عملی کردن نقشه رسید، به سرعت چراغ هاش رو روشن میکنه و به سمت جونگ کوک خیز برمیداره.ماشین تو یه چشم بهم زدن به جونگ کوک میزنه و تو لحظهی بعدی، از اونجا میره.
*این...این یعنی...
&یعنی برادرتون طی یه حادثهی تصادف نمردن و ایشون به قتل رسیدن.
هر دو با دهان باز به افسر نگاه کردن.
•اما کی...
&شما گفتید قبل از مرگ جونگ کوک، یه سری عکس ها و ایمیل ها دریافت کردید، درسته؟*یعنی میخواید بگید اونا عامل مرگ برادرمون شدن؟
&امکانش هست...شایدم دست چند نفر تو کار بوده. هر چی که هست نقشهی دقیق و برنامه ریزی شده ای ریخته بودن.
.
.
.بین راه، اون دو باهم تبادل نظر میکردن تا زودتر به قاتل دونسنگشون برسن...
ESTÁS LEYENDO
Lost memories ᵥₖₒₒₖ
Fanfic(فصل اول) هیچکس باورش نکرد، طوری که حتی خودش هم کم کم خودش رو گم کرد... اما دنیا در برابر یه مظلوم، ساکت نمیمونه و یه روز تقاصش رو از ظالم میگیره:) ••••••••••••••••••••••••• (فصل دوم) -جونگ کوک؟؟؟ +اشتباه گرفتی. -اما تو خیلی شبیه اونی. +جونگ ک...