شرط آپ پارت بعد:
+90 ووت
+100 کامنتخدایی نسبت به تعداد بازدیدا من شرط ووت رو خیلی کمتر میذارم، پس لطفا همکاری کنید تا سریعتر پارت بگیرید
و اینکه، ممنون از حمایت تک تکتون، نمیدونم چطوری تشکر کنم، شما چه نیو ریدرا و چه ریدرای قدیمی، خیلی به این بوک لطف داشتید و واقعا ممنونم🥲❤❤ منم به خاطر این همه حمایتتون، سعی کردم زودتر آپ کنم💜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
×بهم بگید پسرم کجاست؟؟؟؟
•پسرت؟
جین اولین نفر با تتجب پرسید و مرد میانسال دندون هاش رو از شدت خشم، روی هم فشار داد.
×میگید کجاست یا...شوگا با عصبانیتی آمیخته به تعجب گفت
~هی صبر کن با هم بریم، تو الان گفتی جونگ کوک پسرته؟؟ چطور ممکنه؟! جونگ کوک همین چند وقت پیش، خانوادشو پیدا کرد. حالا تو برگشتی میگی...×اون حقه بازای کثیف، هیـچ نسبتی با پسر من ندارن !!!
±داری این دروغا رو سر هم میکنی تا به مموری توی قلبش برسی؟؟ ما گول تو رو نمیخوریم !
پیرمرد نیشخند عصبی ای زد.
×وقت بحث با شما رو ندارم، فقط بگید آدرس خونهی اون احمقا کجاست تا برم جونگ کوک رو نجات بدم.تهیونگ ابرویی بالا انداخت.
-چرا باید آدرس خانواده جونگ کوک رو به کسی بدیم که حتی چهرش هم شبیه جونگ کوک نیست و بعد داره ادعای پدری میکنه؟پیرمرد فحشی زیرلب نثار اونا کرد و رو به یکی از بادیگارداش گفت
×موندن پیش اینا فقط وقت تلف کردنه، زود باشید اون دو تا کفتار فرصت طلب رو پیدا کنید، باید پسرم رو نجات بدم.پیرمرد این رو گفت و بی توجه به قیافه های شوکهٔ پسرا، به طرف در خروجی رفت. جین رو به یونگی کرد و گفت
•اگه این یارو واقعا پدر جونگ کوک باشه چی؟ اونوقت یعنی اون دو تا...~بیا بهش فکر نکنیم جین هیونگ، اینطوری فقط میتونیم منفی بافی کنیم.
±ولی بچه ها، حتی اگه یه درصد این واقعا پدر جونگ کوک باشه...اگه کمکش نکنیم، جونگ کوک رو میکشن!
همه نگاهشون به هم بود. این موضوع شوخی بردار نبود. هر لحظه میتونست بزرگترین ریسک عمرشون تلقی بشه. اگه انتخاب اشتباه میکردن، میتونست همه چیز رو خراب کنه...
-اگه یه مدرک بده، من حاضرم باهاش همکاری کنم.
همه سری به حرف تهیونگ تکون دادن و همراه اون به سمت مسیری که چند لحظه قبل، مرد میانسال طی کرده بود؛ به راه افتادن.
پیرمرد نگاهی به شیش مرد جوون انداخت. باید بهشون ثابت میکرد که واقعا پدر جونگ کوکه، اینطوری میتونست اعتمادشون رو جلب کنه و زودتر به جونگ کوک برسه.
KAMU SEDANG MEMBACA
Lost memories ᵥₖₒₒₖ
Fiksi Penggemar(فصل اول) هیچکس باورش نکرد، طوری که حتی خودش هم کم کم خودش رو گم کرد... اما دنیا در برابر یه مظلوم، ساکت نمیمونه و یه روز تقاصش رو از ظالم میگیره:) ••••••••••••••••••••••••• (فصل دوم) -جونگ کوک؟؟؟ +اشتباه گرفتی. -اما تو خیلی شبیه اونی. +جونگ ک...