فصل ششم
"اصلا نگران نباش. لویی به ما راجع به تو گفته. ما اینجا همه مثل یه خانواده ی بزرگ و شاد هستیم."
الان پنج روز از تاریخی که لیلین رو از کشتی سلطنتی ش تو راه فرانسه دزدیده بودن می گذشت.
تک تک اتفاقاتی که افتاده بود باعث می شد لیلین دلش بخواد قل بخوره و مستقیم بیفته تو آب های خروشان زیر کشتی.
البته تا اون لحظه به جز رفتارهای تمسخر آمیز سختی دیگه ای نبوده اما همون هم باعث می شد لیلین بخواد با تمام قدرتش با مشت بکوبه تو صورتشون. مخصوصا که افراد خوششون می اومد هر وقت لیلین و الی در حال عبور از عرشه بودن واسشون سوت بزنن و لیلین همیشه آماده بود که بهشون چشم غره بره هرچند که الی همیشه زود جلوشو می گرفت و نمیذاشت قضیه بیخ پیدا کنه.
و این تمسخر ها در واقع باعث شد که لیلین با هری آشنا بشه. پسر مو فرفری ناگهان پیداش شده بود و حال یکی از پسرهایی که داشت متلک می نداخت رو گرفته بود و به همه گفته بود بهتره "بانوان" کشتی رو به حال خودشون بذارن.
رفتار مرد جوان که بعد از دعوا خودش رو معرفی کرده بود به نظر الی جالب اومده بود اما برای لیلین نه.
بر عکس بقیه ی افراد، هری اصلا بنظر نمی اومد که متعلق به کشتی دزدان دریایی باشه. در واقع اون به حد کافی جذاب بود که بتونه یه نجیب زاده باشه البته لیلین هرگز این نظرش رو بهش نمی گفت. مخصوصا که این پسر این نظریه ی عجیبُ داشت که لیلین و لوی هرشب سکس دارن.
و این شایعه ی کوچک و عجیب یکم زیادی توی کشتی پخش شده بود.
موقع صبحانه، لیام از لیلین می پرسید که آیا میخواد بهش یه بالش بده تا روش بشینه و هری منتظر می شد تا لیلین و لویی اطراف هم باشن و نا مربوط ترین جُک های مربوط به سکس رو تعریف می کرد و سوفیا هم خیلی عادی ازش می پرسید که آیا لویی همونقدر که اون تصورشو کرده رفتارش موقع سکس خشن هست یا نه.
لیلین خوشحال بود که اعلام کنه توی این چهار شبی که از حضورش توی کشتی می گذشت، لویی حتی یک بار هم به تخت اون نزدیک نشده بود.
هرشب اون تنها میخوابید، اگر وسط شب بیدار می شد تنها بود و صبح هم تنها از خواب بیدار می شد.
لیلین کوچکترین اهمیتی نمی داد اگر لویی اصلا شب ها نمی خوابید.
این یه نعمت بود که شب ها نزدیک اون نباشه.
هرچند تو طول روز این عذاب رو باید تحمل می کرد و تمام مدت مجبور بود وقتشو کنار لویی بگذرونه.
اون درحالی که طناب متصل به گردن آویز لیلین رو تو دستش می گرفت، لیلین رو مجبور می کرد تمام روز اون رو دنبال کنه. تمام مدتی که اون به وظایف کاپیتانیش رسیدگی می کرد، آذوقه ها رو چک می کرد، ذخیره ی آب های آشامیدنی رو بررسی می کرد و حتی زمانی که تو اتاق مطالعه ش چیزی می نوشت.
ESTÁS LEYENDO
(شاهزاده دزد دریایی (لویی تاملینسون
Romanceلیلین شِی، وارث تاج و تخت انگلستان در کشتی درحال مسافرت به فرانسه بود که کشتی اش توسط لویی تاملینسون، بدنام ترین دزد دریایی معروف به شاهزاده ی هفت دریا مورد حمله قرار گرفت. در ضمن داستان مطالب بالای 18 سال داره...با اطلاع بخونید لطفا اگه خوشتون...