آرامش قبل از طوفان

1.5K 189 161
                                    

فصل سی و ششم

لویی از اتاق بیرون رفت. لیلین هم حس می کرد که یه جورایی توی یه تله افتاده اما بهرحال دنبالش رفت.

" تو گولم زدی.."

" راستی بصورت کلی فرانسه بنظر جای خوبی برای درس خوندن میاد... خودم چند دفعه ای اونجا بودم اما فقط مسائل کاری بوده."

کلماتش اعصاب خوردی لیلین رو آروم کرد:" آره. منم قبلا یک بار اونجا بودم. خوب بود.. فکر کنم. یه روز... نمیدونم اگه بشه شاید بتونم اونجا رو بهت نشون بدم... مثل یه تعطیلات؟"

کاپیتان که حالا داشت قدم روی عرشه می گذاشت با یه حالت سر در گم پرسید:" داری ازم می خوای باهات بریم بیرون؟"

لیلین که حالا متوجه معنی جملاتش ش ده بود می توسنت بخاطر حماقتش محکم توی پیشونیش بکوبه. وقتی به لبه ی کشتی رسیدن می تونست خجالت رو حس کنه که داره خودش رو روی صورتش نشون میده اما وقتی لویی دوباره سرش رو به شونه ش تکیه داد حس بدی که داشت متوقف شد.

خب حالا دیگه لیلین اهمیتی نمیداد. نفس عمیقی کشید و مراقب بود که جای سر لویی رو روی شونه ش بهم نزنه:" آره لویی، دارم ازت می خوام یه زمانی توی فرانسه با من بیای سر یه قرار."

لویی آروم خندید:" باشه اما باید قول بدی که زیرش نمیزنی، باشه؟"

لیلین سرش رو تکون داد:" باشه. قول."

" توقع شام دارما..."

" هووف شاهزاده خانوم! باشه تامو! پول شامت رو هم من میدم." لیلین سرخ شدن لویی رو دید. این یه تغیر عجیب بود اما تغییر خوبی بود.

این یکم خنده دار بود که چقدر سریع همه چیز میتونه عوض بشه...

خورشید درخشنده تر می تابید و هوا داشت گرم تر می شد. در دور دست یه جزیره دیده میشد که لویی در موردش خیلی راز دار بود که قراره اونجا چیکار کنن.

از همین فاصله ی دور هم معلوم بود جیزیه خالی از هرگونه آدم یا سکنه س. و این لیلین رو کمی نگران می کرد که چرا گروه باید برن اونجا.

اونها کشتی رو با فاصله ی نسبتا زیادی با ساحل متوقف کردن. (یه لحظه نزدیک بود بنویسم کشتی رو پارک کردن!)

که کمی باعث تعجب لیلین شد. لیلین تمام مدتی که لویی داشت دستور می داد هر کس چه وظیفه ای داره و چه کسانی توی کشتی میمونن و چه کسانی بااش به جزیره میرن نگاهش می کرد.

فقط 17 نفر برای همراهی لویی انتخاب شدن و لیلین مطمئن شد که یکی از اونها باشه درست بر خلاف نظر کاملا واضح لویی.

لیلین در حالی که قایق به ساحل رسید نگاهی به قایق دومی انداخت. قایق خودشون شامل هری، لیام و سوفیا و چند نفر دیگه بود. و اینها هم قایق رو روی شن های ساحل عقب بردن.

(شاهزاده دزد دریایی (لویی تاملینسونWhere stories live. Discover now