برگشتن به فرد مورد علاقه ش بودن

2.4K 280 518
                                    

آخر فصل نکات مهم هست. بخونید.

فصل نوزدهم

لیام سریع به موطلایی دستور داد:" نایل برو و مطمئن شو که کار احمقانه ای نکنه." و نایل سریع از جا پرید و به سمت در دوید.

لویی با اخم دستور داد:" همین الان دستمو ول کن لیام!" و به سمت در نگاه کرد.

الی لب پایینی شو گاز گرفت و یه نگاه خواهش آمیز به لیام انداخت:" لطفا نذار بره. اگه اون ببینه لویی داره دنبالش میره حتما خودشو پرت می کنه تو آب!" و بعد خودش به دنبال نایل و لیلین دوید. قبل از اینکه خارج بشه شنید لیام هری رو صدا کرد تا بیاد کمک کنه لویی رو بشونن و آرومش کنن.

الی عاقلانه کنار وایستاد تا نایل لیلین رو نگه داره.

لیلین با خشم سر موطلایی فریاد زد:" نه نایل، ولم کن!" و بعد به سمتی که اونها ازش اومده بودن نگاه کرد با این امید که لویی هم درحال آمدن نباشه. وقتی اثری از اون مرد ندید یه آه از سر خستگی کشید.

نایل به شدت اخم کرد:" لیلین -"

" گفتم نه!"

سوفیا به اونها ملحق شد و با نگاه خاصی به خشکی پرسید:" باز شاهزاده خانم دارن سر چی ناله می کنن."

لیلین اخم کرد:" سرت به کار لعنتی خودت باشه سوفیا!"

" چه آتیشی!"

لیلین با درماندگی گفت:" میشه گورتو گم کنی؟" و آرنج هاش رو به لبه ی برآمدگی عرشه تکیه داد و به دریای تیره نگاه کرد:" من از این زندگی خسته شدم! من از تمام شما دزددریایی های لعنتی خسته و بیزار شدم! من از این کشتی خسته شدم! از همه چی خسته شدم! این اصلا منصفانه نیست!"

الی دست هاشو دور دوستش حلقه کرد و بغلش کرد:" با من حرف بزن لیل..." و از اینکه دوست سلطنتی ش توی دست هاش چقدر سبک بنظر می رسید تعجب کرد.

شاهزاده سرش رو با ناتوانی به شونه ی الی تیکه داد:" حتی دیگه دلم نمیخواد اینکارو بکنم. الان یه احساس خیلی بدی دارم. گلوم میسوزه، شکمم طوریه که انگار یه فیل چند روز روش نشسته بوده، بازوم درد میکنه و حالا هم سرم داره درد میکنه. الان واقعا از همه چیز نفرت دارم."

نایل خودش رو به پشت سر لیلین رسوند:" پس تنبیه لویی برات واقعا سخت بوده..."

لیلین چرخید و به ایرلندی چشم غره رفت:" حتی اسم اون آشغال رو هم جلوی من نیار باشه؟! من نمی تونم اون عوضی رو تحمل کنم. تقصیر اون لعنتیه که من الان اینجام و -"

(شاهزاده دزد دریایی (لویی تاملینسونWhere stories live. Discover now