کار خاصی نبود

2.3K 261 482
                                    

فصل بیستم

هر سه فرد حاضر تو اتاق با تعجب به سمت ورودی چرخیدن و تو ورودی در هری ایستاده بود، چشم های سبزش حاله ای از خاکستری پیدا کرده بودن و اون چشم ها بلافاصله روی لیلین متوقف شدن.

قبل از اینکه شاهزاده فرصتی برای عکس العمل داشته باشه هری خودش رو به اون رسوند. اون یقه ی لباس شاهزاده رو تو مشت هاش گرفت و اون رو بالا کشید. لیلین که برای چنین خشونت ناگهانی ای آماده نبود نتونست هیچ کاری کنه تا دزد دریاییه موفرفری رو متوقف کنه و هری او رو با یقه ش به دیوار پشت سرش کوبید.

الی جیغ کشید و لیلین سعی کرد دست و پا بزنه تا از چنگ هری خلاص بشه اما هری تقریبا به دیوار وصلش کرده بود.

لیلین با عصبانیت داد زد:" مشکل لعنتی تو دیگه چیه؟" و به هری چشم غره رفت اما هری بی توجهانه و توهین آمیز با خشم جواب داد:" من از مسخره بازی های تو خسته شدم!"

لیلین سعی کرد حرف بزنه:" من..."

" تو نفرت انگیزی، گرفتی؟ من از کل وجود تو خسته شدم! تو درست مثل پدر لعنتیت هستی و مثل تمام اشراف لعنتی که چندین ساله تاج و تخت رو به دست گرفتن! شما ها فقط به خودتون اهمیت میدید! تو یه هرزه ی درست و حسابی هستی!"

لیلین کاری ازش بر نمی اومد و فقط می تونست به هری زل بزنه. هری ادامه داد:" لویی داره از درون نابود میشه و اون حتی با هیچکدوم از ما... نه، اون با من درد و دل نمی کنه و نمیذاره بهش نزدیک بشیم! همش تقصیر توه! اما تو اهمیتی نمیدی. تو فقط به خودت اهمیت میدی." و بعد خودش رو به لیلین نزدیک تر کرد:" بهت هشدار داده بودم که قلب رفیقم رو نشکنی."

لیلین سعی کرد آروم بمونه:" هری، یکم آروم بگیر و گوش بده چی میگم."

" چرا من باید همچین غلطی بکنم وقتی تو هیچوقت به حرف های لویی گوش ندادی؟"

" درسته، من واقعا کاری کردم که اون دلشکسته شد، اما..."

هری سرش رو بالا تر آورد، چشم های سبزش بی هیچ رحمی تو چشم های لیلین زل زدن:" شما اشراف زداه ها خوب بلدید چطور عذر و بهونه بیارید تا کون خودتون رو نجات بدید. شاید این روش روی لویی جواب داده باشه اما قرار نیست واسه منم جواب بده لیلین."

الی از پشت سر هری تلاش کرد:" هری کافیه!" و لیلین دید که اون بلند شد و جلو اومد، تو چشم هاش پر از نگرانی بود.

دزد دریایی غرید که الی رو ترسوند و بعد با لیلین ادامه داد:" این حقیقت که تونستی الی رو شستوشوی مغزی بدی و بکشونی طرف خودت، من رو کُفری می کنه. اون فقط از تو دفاع می کنه ... اونم تو قضیه ای که کوچکترین ربطی بهش نداره."

لیلین با بی حالتی به هری چشم غر رفت:" و این که تو، تو قضیه ای که کوچکترین ربطی بهت نداره از لویی دفاع می کنی اصلا مشکلی نداره؟ قبل از اینکه یه حرف از دهن نعشت بیاد بیرون بهش فکر کن! اگه یه دقیقه خفه خون بگیری و بذاری حرف بزنم می فهمی که من در تلاش بودم توضیحی بدم که باعث بشم دست های کثیفت رو بکشی کنار!" و با دست سالمش دست هری رو که همچنان یقه ش رو چسبیده بود گرفت.

(شاهزاده دزد دریایی (لویی تاملینسونWhere stories live. Discover now