(شاهزاده دزد دریایی (لویی تاملینسون

لطفا بخونید

سلام،

اول از همه باید از کسانی که این یادداشت های نویسنده ای که من میذارم رو اعصابشونه عذر بخوام. اما چند تا نکته هست که دوست ندارم اول فصل ها بذارم. بنظرم حس خوندن رو خراب میکنه پس اینجا میگم. بنظرم بخونید ضرر نداشته باشه.

اول سوال هایی که خیلی هاتون راجع به زین می پرسیدید. زین تو این داستان 32 سالشه و با اجازتون باز هم به داستان برمیگرده

دوم میخواستم از اون کسایی که با رای ها و کامنت هاشون حمایتم میکنن تشکر کنم. من زمانی تک تکشون رو میخوندم و سعی می کردم هیچکدوم، حتی 1 دونه رو هم بی جواب نذارم اما واقعا الان خیلی درگیرم. خواهش میکنم ببخشید اگه جواب ندادم. احتمالا ندیدم. قبلا هر هفته همه ی فصل ها رو از اول تا آخر چک می کردم و اگه چیزی مونده بود جواب می دادم اما الان ماشالا فصل ها و داستانا زیاد شده یکم بین شون گم میشم اما بدونید تک تک نظر هاتون برای من انرژی و حس های خوبی ان که باعث میشن ادامه بدم و باز هم سعی می کنم چک کنم و جواب بدم...

اما خطاب به اون کسانی که دوست ندارن رای بدن...نه فقط هم رو داستان من...همه جا...

نمیتونن با یه کار کوچیک دیگران رو شاد کنن...

فقط بدونید که حمایت شما از یه فرد ممکنه به چشم خودتون چیز مهمی نباشه اما هر عمل ما، هرچند کوچیک، یه حلقه از یه زنجیره س...مثلا اگه شما من رو خوشحال کنید، من ممکنه از انرژی ای که گرفتم کس دیگه ای رو خوشحال کنم...و در آخر...کسی که به یه قطره توجه احتیاج داره در راستای این زنجیره حس کنی کسی هست که بهش اهمیت بده و یه زندگی میتونه نجات پیدا کنه. خیلی ها هستن که با یه سلام ممکنه دست از خیلی کارهای احمقانه بِکشن...

نکته ی شماره ی سه:

من قصد داشتم فصل 17 رو خصوصی کنم اما می ترسم بلند نباشید چطوری داستان خصوصی بخونید در نتیجه به دلیل حساس بودن فصل 17 قبل و بعد نقاط حساس با ستاره علامت گذاری میشه که هرکس نخواست بتونه راحت ازش عبور کنه.

اینطوری

*************

حساس

*************

با وجود تمام کارهام سعی میکنم براتون زود زود آماده کنم و خدارو شکر تا حالا هم بد قول نشدم.
( این خط مال سال اولیه که آپ می کردم. خدایی چقدر بعدش در گیر شدم... کسی میتونه کمک کنه بیاد خخ)

. به اندازه ی تمام حمایت هاتون دوستتون دارم.