به من دروغ نگو لعنتی

2.5K 277 405
                                    

لذت ببرید


فصل یازدهم

لویی نگاهش رو ثابت روی لیلین نگه داشت.

جراتشو نداشت که جای دیگه ای رو نگاه کنه. می ترسید اگه این کارو بکنه لیلین از جلوی چشماش ناپدید بشه!

چند روز بود که شاهزاده رو ندیده بود؟ تعداد روز ها به حد انگشت های یه دست هم نمی رسید اما...

لباس های دزد دریایی تو تنش... چقدر جذاب بود. برای لویی که دوری از لیلین به اندازه ی ابدیت گذشته بود.

یادش بود که شب اول درست قبل از غرق کردن کشتی رز، دختر موقهوه ای رو روی عرشه با هری دیده بود. راستش لویی با تمام وجود تعجب کرده بود لیلین چطور قادر بود بعد از اونطوری که لویی به شدت و محکم اون کارو کرده بود، راه بره! هرچند دونستن اینکه لیلین توان مقاومتش بالاس برای کارهایی که در آینده می تونست باهاش بکنه خیلی خوب بود.

اگه بازم دعواشون می شد، لویی مجبور بود دفعه ی بعد طوری بکنتش که تا روز بعدش حتی نتونه درست فکر کنه...

بزرگ ترین اشتباه ش این بود که اون شب دنبال لیلین نرفت چون شنیده بود که اون رفته پیش الی.

لویی فکر کرده بود لیلین فقط رفته طبق معمول با دوستش حرف بزنه و شب برای خواب بر میگرده به اتاق لویی.

اما اون در اشتباه بود.

اونشب لیلین اطراف اتاق اون پیداش نشد اما لویی سعی کرد نذاره این قضیه بره رو اعصابش.

اما قصد داشت بعد از صبحانه لیلین رو بکشونه اتاقش و چند تا نکته رو بهش یادآوری کنه.

لیلین فرداش سر صبحانه پیداش نشد. اون سعی کرد جلوی افراد آروم باشه اما آزردگیش یکم معلوم بود.

وقتی پرسید که لیلین کجاس، ناگهان همه خودشونو زدن به اون راه.

لویی سعی کرد تا جایی که امکان داره خشمشو کنترل کنه اما واضح بود که حداقل یک نفر تو اون اتاق داشت دروغ می گفت و اون با خودش قسم خورد اگه بفهمه کیه که داره اونو از لیلین دور نگه میداره، حسابی قاطی کنه.

برای همین اون تمام مدت صبحانه نمی تونست نگاهش رو از الی جدا کنه. دخترک خجالتی بخاطر چشم غره های لویی حسابی قرمز شده بود و نایل تمام سعی ش رو می کرد که حواس دختر رو از این قضیه جدا کنه.

لویی کاملا مطمئن بود که لیلین تواتاق اونا قایم شده. هرچند که نایل باید بهتر از این لویی رو می شناخت که چیزی رو که لویی حاضر بود بخاطرش آدم بکشه رو ازش دور نگه نداره اما الی تازه کار و خام بود.

لویی مطمئن بود که دخترک حتی تصورشم نمی تونه بکنه که اگه این بازی رو کش بده و لیلین رو مدت زیادی ازش مخفی کنه، لویی خیلی راحت سرشو از تنش جدا می کنه.

(شاهزاده دزد دریایی (لویی تاملینسونDonde viven las historias. Descúbrelo ahora