part 10

4.9K 991 349
                                    

لویی با راهنماییِ جیمی وارد رختکن شد هیچکس نبود روی نیمکت وسط نشست و به شماره ی در کمدش خیره شد..با ورود آقای کوردن سریع بلند شد..

کوردن با لبخند اومد جلو و دستشو پشت لویی انداخت..
کوردن: خب بازیکن جدید ما..زود آماده شو بیا بالا پیش خودم..
آقای کوردن مربی بود و بیشتر کارهای تمرین به عهده ی اون بود..
تاحالا لویی با هرکس آشنا شده بود احساس راحتی میکرد و این براش خوشایند بود..

لویی وارد زمین تمرین شد..
زمین خیلی بزرگ و سرسبز بود..
همه بازیکن های تیمش در حال گرم کردن بودن و لویی با دیدن اونا خوشحال شد به طرف کوردن رفت..

کوردن لویی رو تا کنار زمین آورد و ضربه ی کوچیکی به پشتش زد..
کوردن: لویی زود برو داخل از اون کناره ها شروع کن به نرم دویدن..
بچه ها تو دوتا صف در حال آروم دوییدن و حرکات جنبشی انجام دادن از جلوی کوردن و لویی رد شدن..

کوردن: بچه ها..لویی بازیکن جدیدمونه
بچه ها سرعتشونو کم کردن و خیلی کوتاه و مختصر با یه دست دادن با لویی آشنا شدن و به کارشون ادامه دادن..
لبخند به لب لویی نشست و کاری که کوردن ازش خواست رو انجام داد..

شاید لویی فقط جلسه ی اول یا حتی ساعت های اول تمرین، یکم تنها به نظر میومد ولی کم کم همه چیز عادی میشد..
صدای داد کوردن لویی رو ازجا پروند..
کوردن: لویی کافیه..بیا پیش بچه ها..

حالا لویی میتونست قاطی بقیه بچه ها یک نوع تمرینو انجام بده..
کوردن: فعلا این تمرینو با بچه ها انجام بده تا بگم چیکار کنی..
مدتی میگذشت که لویی یک به یک پشت بقیه توپو از مانع های متوالی عبور میداد و حالا نوبت تمرین بعدی بود..

موقع تمرین لویی به ناچار و برخلاف قبلا ساکت بود و به حرفای بقیه گوش میکرد..
جوی که بین بازیکنا حاکم بود با جو دوستانه ی لویی با دوستاش خیلی فرق داشت در واقع اینجا لویی کوچیک ترین عضو گروه محسوب میشد و به تبع نوع شوخی کردنا حرف زدنا فرق میکرد..

کوردن لوییو کنار کشید و باهاش صحبت کرد..
کوردن: لویی شاید یکم با تمرینا آشنا نباشی ولی زود یاد میگیری اگه به دوستات نگاه کنی..خسته نشدی که؟!
لویی: آه نه..

بچه ها با سروصدا به یه سمت جمع شدن کوردن فهمید کی اومده ولی لویی با تعجب و کنجکاوی نگاه میکرد..
کوردن: بالاخره آقای استایلز هم اومدن..
کوردن گفت درحالی که به طرف بقیه میرفت..

هری: کی گفت تمرینو ول کنین؟! برین ببینم..
بچه ها همیشه دنبال فرصت بودن تمرینو نصفه رها کنن یا یه استراحت کوتاه گیرشون بیاد ولی هیچ وقت موفق به گول زدن هری نمیشدن..

با اینکه اختلاف سنی چندانی بین بازیکن ها و سرمربیشون وجود نداشت و حتی یکی دو نفر از هری بزرگ تر هم بودن، ولی با اینحال مقام و موقعیت هری حداقل تو زمین بازی به بچه ها اجازه ی بی احترامی یا بی تفاوتی نمیداد و اتفاقا خیلی بیشتر ازش حساب میبردن و این نتیجه ی اخلاق و رفتار پخته ی هری به عنوان سرمربی بود..

Legionnaire(L.S) [Completed]Where stories live. Discover now