" بابت تاخیر معذرت میخوام "
" لطفا ووت و کامنت یادتون نره "لویی: نایل! به نظرت مارسل فهمیده کار من بوده؟!
نایل: اونروز که چیزی نفهمید چون گوشیشو انداختم زمین و اون خودش پیداش کرد..اما..
لویی: اما چی؟! شک داره بهم؟نایل: خب با اون پیامی که تو به دوست دخترش فرستادی..احتمالا فهمیده گوشی دست یه نفر بوده..
لویی با فاصله ی خیلی کم از پشت نایل وارد زمین شد..
لویی: خوب کردم..حالا میفهمه زرنگی به هیکل گنده و سن و سال نیست..بچه ها درحال گرم کردن بودن و کسی حواسش به ورود اون دو نفر نبود و این همون چیزی بود که لویی میخواست ولی با اینحال لویی خودشو پشت نایل قایم میکرد و از آبروریزی و بحث و دعوایی که سر آخرین تمرین راه انداخته بود خجالت میکشید..
ولی طبق معمول همه سرشون تو کار خودشون بود و لویی و نایل زیاد مورد توجه بقیه قرار نمیگرفتن حتی مارسل...جیمز: دوتا دوتا تمرین تکل رو شروع کنید..
لویی با خنده پرید پشت نایل و به زور دستاشو دور گردن نایل انداخت و کم بود تعادل نایلو بهم بزنه و باهم بیوفتن زمین ولی نایل خم شد و خندید..مدتی از تمرین گذشت که هری وارد زمین شد و طبق معمول از کنار زمین بقیه رو تحت نظر گرفت و آروم آروم به تمرین بچه ها نزدیک شد..
برایان برای کار شخصی رفت پیش هری و شروع کردن به حرف زدن و هری درحالی که دست به سینه ایستاده بود و با دست راستش پوست لبشو میکند به تمرین لویی و نایل نگاه میکرد..درحالی که سرشو به نشانه ی تایید حرفای برایان تکون میداد با صدای بلندی لویی رو خطاب کرد..
هری: لویی..! برو تمرین دریبل با مانع.
لویی با شنیدن صدای هری متوقف شد و لباشو بهم کیپ کرد ولی نگاه منتظر و پر تمناشو به هری دوخت تا تجدید نظر کنه و بذاره لویی پیش نایل بمونه..وقتی هری متوجه مکث لویی شد چشم غره گرفت و براش خط و نشون کشید که سریع به حرفش گوش کنه..
لویی دستاشو آویزون کرد و درحالی که به نایل غر میزد ازش دور شد..
لویی: من دلم نمیخواد برررمم..
نایل: دیوونه از خدات باشه بری تمرین دریبل..
نایل خندید و لویی رو همراهی کرد...
طبق معمول نیم ساعت آخر تمرین مختص بازی دوستانه شد..
هرچقدر به آغاز فصل نزدیک میشد اهمیت این بازی های دوستانه بیشتر میشد و بچه ها دیگه کم کم در مورد کارشون جدی تر میشدن..
یه سری از بچه ها که تکلیفشون روشن بود معمولا از این قسمت به بعد آزاد بودن که سرد کنن و برن خونه که لویی هم مستثنی از این قضیه نبود..