part 45

6.9K 706 1K
                                    

درود خدایگان برشما 😊🌸

یه خبر خوب دارم اینه که تا آخر تابستون خودمو پاره میکنم تا فف رو به پایان نزدیک کنم 😬
یعنی دیگه هر دو سه روز آپ کنم 😑
و این اتفاق نمیوفته مگر با کمک انرژی های خوب شما 😍💙💚

----

هری: بیبی بوی من چطوره؟!

هری درحال رانندگی، با خوشحالی گفت وقتی با انگشت اشارش زیر چونه ی لوییو قلقلک داد..

لویی با کنترل لبخندش، سرشو چرخوند و به هری نگاه کرد که چطور نگاهشو بین خیابون و اون جا به جا میکنه و منتظره..

هری: به چی فکر میکنی..؟!

لویی: اام خبب..به اینکه خانم بل بیچاره تنهایی داره با کلیفرد سر و کله میزنه..

هری: آا راست میگی..عیب نداره برای ناهار میریم پیششون دیگه..

لویی: هری مثلا قرار بود اتاق منو درست کنیم..!

هری مشت آرومی به فرمون زد و سرشو تکون داد..
هری: اوه پسر..! میدونم برنامه هامونو بهم ریختم ولی..باشه..اصلا امروز بدن سازیو کنسل کنیم نه..؟!

لویی ریز خندید و سرشو تکون داد و زمزمه کرد..
لویی: آره..ما که ورزشمونو انجام دادیم..

هری بلند خندید و موهای نم و خنک لوییو بهم ریخت..
هری: تو که با ماساژ حال کردی..همه ی کارا..

لویی: یه لحظه هری..نایله..
لویی تماسو جواب داد و پاشو تکیه داد به داشبورد..

لویی: بله نایل..؟
نایل: کجایی؟!

لویی: بیرونم..
نایل: خیلی خب گوش کن..الان با بچه ها حرف میزدیم..امشب قراره بپیچیم بیرون..تو و هری هم بیاین حتما..

لویی: امشب؟ برای چی؟!
نایل: هالووین دیگه..

لویی: هالووین فردا شبه امشب چرا..
نایل: امشب همینطوری با بچه ها میریم..

لویی: خیلی خب..بعد از تمرین میریم..؟
نایل: نه دیگه تمرین کجا بود..! هیچکس نمیاد باشگاه..

لویی: هری..! نایل میگه امروز کسی نمیاد واسه تمرین..میخوایم بریم بیرون..

هری: با کیا..؟
لویی: نایل! هری میگه با کدوم بچه ها..؟

نایل: اکیپ خودمون دیگه..البته همه با زن و بچه یا دوست دختراشون..
لویی یه نگاه به هری انداخت و پوزخند زد..

Legionnaire(L.S) [Completed]Where stories live. Discover now