" حواستون به شماره ی پارت ها باشه لطفا. اشتباه نخونید "
تو تمام همهمه و سروصدایی که تو فضای سالن رختکن حموم پیچیده بود، ذهن لویی آروم خوابیده بود ولی دستاش با آرامش، حوله رو روی شبنم های ایجاد شده رو بدن گرمش میکشیدن..
بچه های آقای آلوز با اتمام تمریناتشون، حالا داشتن بعد از یه دوش ساده باشگاهو ترک میکردن اما لویی امروز تصمیم گرفته بود قبل از تمرین دوش بگیره تا آروم بشه و تقریبا شد..
چهره ی غضبناک مارسل و حرفای طعنه دارش..
تردید ها و دودلی هایی که ایجاد شده بود..
پیشنهاد های کالوین و همه چیزایی که تو مدت زمان کمی رو سر لویی آوار شده بودن، حالا برای لحظاتی پنهان شدن..اما وقتی اتفاقی حرفای چند نفر از بچه ها به گوش لویی خورد، خیلی سریع این آرامش شکست..
فیلیکس: اوه خدا ایناهم خیلی جدی گرفتن..! واقعا دارن تو امکانات غرق میشن اون وقت..
تیمی: اتفاقا به خاطر همینه..خوشی زده زیر دلشونو حالا دارن وا میدن..جک: هی بچه ها..
جک آروم زمزمه کرد و با چشم به لویی اشاره کرد تا مواظب حرف زدناشون در مورد تیم سلتیک باشن..اما لویی بیخیال تر از این حرفا خودشو مشغول جمع کردن وسایل هاش از کمد کرد..
تیمی: چیه مگه..؟ یعنی خودشون نمیدونن سلتیک دیگه مثل قدیم نیست..؟! اتفاقا باید بفهمن تا به خودشون بیان..
نورمن: بازیکنا همون بازیکنای قبلن..این استایلزه که دیگه مثل قبل نیست..
نورمن آروم گفت و با پوزخند ابرو انداخت بالا..فیلیکس: اوه آره..منم دقیقا همین حسو دارم..فکرمیکنم اون دیگه مثل قبل تیمو هدایت نمیکنه..!
با اومدن اسم هری، اخم لویی غلیظ تر شد و با آروم برداشتن ساکش کمی وقتو هدر داد تا بیشتر حرفاشونو بشنوه..
تیمی: همینطوره..میگن یه مشکلاتی به وجود اومده که استایلز دیگه داره بیخیال تیم میشه..بیچاره تیم به این بزرگی که فدای اینطور درگیری ها میشه..
فیلیکس: دیگه چه مشکلی وقتی انقدر به این تیم بها میدن و رسیدگی میکنن..؟!
جک: از لویی بپرسیم..لویی..؟لویی ساکشو از رو دوشش برداشت و به سمت بچه ها چرخید..
نورمن: تو میدونی مشکل سرمربیتون چیه..؟!تیمی: با شما مشکل داره یا باشگاه..؟!
لویی: هیچکدوم..
لویی با بیحالی گفت و خواست بره ولی جمله ی بعدی مانع رفتنش شد..