PART 14

164 24 2
                                    


فلش بک

نفس عمیقی کشید.از ماشین پیاده شد و سمتش رفت.باد موهای لختشو پراکنده کرده بود.یه صحنه ی زیبای دیگه!
کنارش ایستاد و متقابلا بهش خیره شد.تو چشمایی که نمیخواستن کم بیارن گشت.وقتش نبود.
کریس:این همون چیزیه که میخوای؟
سوهو:چرا انقدر اصرار داری از تصمیمم پشیمون بشم؟
کریس:چون دوست ندارم از دستت بدم...چند بار باید اینو بهت بگم!؟
سوهو:از دستم بدی؟...کجای کاری؟تو خیلی وقته منو از دست داری کریس وو.از این به بعد من برای تو نیستم.
روشو ازش برگردوند.پوزخند زد.هنوز قدمی برنداشته بود که کریس دستشو گرفت و کشیده شد.لبخندشو خورد و اخم پررنگی کرد.
سوهو:ولم کن داری چه غلطی میکنی؟

پسر بزرگ تر بازوشو فشرد.به زور سمت ماشین کشوندش و نشوند.پسر کوچیک تر با عصبانیت خودشو روی صندلی فشرد.دیگه چقدر میخواست حرف بزنه؟منصرف کردنش به همین سادگی نبود.اما وقتی پسر پشت فرمون نشست؛دنده رو جا انداخت و ماشین با سرعت زیادی از جاش کنده شد از ترس به صندلیش چسبید.مچ دست همسرشو چنگ انداخت.
سوهو:چیکار میکنی؟داری کجا میری؟

سرعت ماشین بیشتر از قبل شد.جوابی دریافت نکرد.دست کریسو فشرد.داشت چه غلطی میکرد؟
سوهو:چت شده؟
پسر روی فرمون کوبید.عربده کشید و وحشیانه بوق زد تا ماشین جلوشو کنار بزنه.
کریس:چیکار کنم لعنتی؟تو بگو چیکار کنم.
سوهو:داری هر دومونو به کشتن میدی!
کریس:اگه قرار باشه چیزی بشه باید سر هر دومون بیاد.نگران نباش نمیذارم تنهایی چیزیت بشه.اگه قرار باشه زنده بمونیم با هم و اگه بمریم هم...با هم میمیریم.
سوهو:برگرد...بهت میگم برگرد.
از ترس فریاد کشید.دسته ی بالای سرشو گرفت و وحشت زده به ماشین های اطرافش که به سرعت ازشون میگذشت نگاه کرد.
کریس:برگردم چی بشه؟که از دستت بدم؟بهم بگو...بگو که هنوزم دوستم داری.چطور میتونی به یکی دیگه فکر کنی؟
سوهو:به جلوت نگاه کن.موااااظب باش!

حواس همسر قد بلندش کاملا پرت بود.نزدیک شدن ماشین سنگین جلوش ترس به وجودش انداخت روش خم شد.فرمونو گرفت و محکم چرخوند.اون مجبور بود.راه دیگه ای وجود نداشت.ماشین از مسیر خارج شد.ماشین عقبی بخاطر ترمز دور خودش چرخید و درست پشت سرشون توی مسیر سر خورد.
همه چی توی چند ثانیه اتفاق افتاد.اونا با یک دختر بزرگ و چندین ساله برخورد کردن و توی کمتر از یک نفس کشیدن تیز،ماشین پشت سرشون،با یک صدای وحشتناک صندق ماشینو مچاله کرد.

ناله ی دردناکی کشید.چشماشو باز کرد.همه جا از دود پوشیده شده بود.ترسیده به اطرافش نگاه کرد.روی کریس ثابت موند.مردمک چشماش لرزید.
سوهو:ک..کریس؟
حس میکرد زبونش توی دهنش بخاطر چیزی که میدید نمیچرخه.صندلی کریس جلو رفته و قفسه سینش به فرمون چسبیده بود.
جوابی دریافت نکرد.به سختی دستشو جلو برد و سر پسرو عقب کشید.ترسیده بود.خیلی ترسیده بود.سر خونی و صورت بی حالشو و دید.وحشت کرد.
سوهو:حالت خوبه؟جوابمو بده.

 ** ONE SIDED LOVE **Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang