انگشتای بلندش بدون وقفه با موهای کوتاهش بازی میکرد تا اینکه پلکای درشت پسر از هم فاصله گرفت.روشو ازش گرفت و اسم دکترو بلند فریاد زد.خواست از جاش بلند بشه که درد بدی توی کمرش پیچید و ناخواسته سر جاش برگشت.
دی او:اینجا کجاست؟
کای:سوالای چرت نپرس.
دی او:به چه دلیل کوفتی منو
قبل از اینکه سوالشو کامل بپرسه عقلش با یادآوریش مجبورش کرد ساکت بمونه.صدای فشرده شدن دندون هاش حتی به گوشی پسر کنارش رسید.
دی او:اون حرومزاده...
کای:انتقالش دادن یک جای دیگه.
با خشم به دستای زخمیش نگاه کرد و زیر لب فحش های رکیکی داد.نمیتونست خودشو کنترل کنه.اتفاقی که براش افتاد قابل بخشش نبود.
کای:حقت بود.
دی او:به چه دلیل گوهی اینو میگی؟
کای:تا تو باشی با بقیه لاس نزنی.
دی او:خوش گذروندن!
کای:داری الان اینو میگی که رسما بفاک رفتی...جونتو مدیون منی.یکی طلبم.
دی او:پلنت برای چیدن خواستت قشنگ نبود.چی میخوای؟
کای:به وقتش ازت میخوام.
گفت و آروم بالای سرش روی تخت نشست.چند ثانیه معطل کرد و بهش لبخند زد.بازوشو حرکت داد و خیلی نرم پشت دست کیونگسو رو نوازش کرد.چشمای عصبیشو روی خودش داشت.اون رویمود خوبی نبود و درد میکشید.حوصله ی تحلیل کاراشو نداشت اما میخواست صبوری به خرج بده.
دی او:این چیه؟
کای:بذار به پای اون بازی.
دی او:پس جدی جدی میخوای ادامش بدیم!
کای:چرا که نه!؟
دی او:باشه...من بازی رو تو دستم میگیرم.جونگین نیشخندشو تقدیمش کرد.حرکت دورانی دستشو گسترش داد و اینبار خیلی نرم شروع به ماساژ دادن مچ تا آرنج پسر کرد.
کای:دکترت گفت باید یک مدت توی تخت باشی.رابطه هم نو نو...خطریه.
دی او:چرند نگو.
کای:و اینکه با من اشکالی نداره.میدونی که من میتونم آدم نرمالی باشم و باهات آروم انجامش بدم.
دی او:اگه باشه که من از خدامه!میلتو به خودم درک میکنم.هر وقت بخوای بفاکم بدی آمادم جونگیین شی.
پسر برنزه خندید و نگاهشو ازش گرفت.اگه جوابشو نمیداد باید تعجب میکرد.اگه میتونست با خودش کنار بیاد حس جالبی از حرفای منحرفی که بینشون رد و بدل میشد داشت.اونا مثل دو دوست که سر به سر هم میذارن و بهم نزدیکن رفتار میکردن.زبونشو روی لب پایینش کشید و روی صورت پسر خم شد.میخواست ادامش بده.
کای:خب؟
دی او:میخواستی عاشقت بشم.چه چیزی توی آستینت داری که منو مجذوبت کنه؟میدونی که من با آدم های کولی امتحانش کردم!چی داری!؟
کای:نمیدونم.همین که الان جلوم ایستادی و خواستی این بازیو ادامه بدی میتونم ادعا کنم بردم...چیکار کنم؟باید ببوسمت؟بارها و بارها؟
دی او:چند بار بوسیدیم کارساز نبود!
کای:پس...نظرت چیه توی تخت امتحانش کنی؟
دی او:بوسه روی تخت!؟
کای:سکس روی تخت.
پوزخند نشسته روی لبای پسر زخمی به مذاقش خوش میومد.مجذوب اون صورت که بهش نزدیک تر شده،بود.کیونگسو سرشو بالا گرفته بود تا لب هاشونو توی فاصله ی کمی از هم نگه داره و رسما داشت بازدم هاشو نفس میکشید.
دی او:دارم بدون لباس تصورت میکنم.میدونستی رنگ پوستت زیر شکمم رو قلقلک میده؟بدنت برام جذابه...ولی حیف.دکتر گفته خطریه...سکس باهات به آینده موکول شد.فعلا پارم!
![](https://img.wattpad.com/cover/219198748-288-k888728.jpg)
VOUS LISEZ
** ONE SIDED LOVE **
Fanfictionسرنوشت بیون بکهیون با عشقی اشتباه رقم خورده . عشقی به سهون که برای رسیدن بهش از بهترین دوستش یعنی پارک چانیول با دونستن علاقمند بودن بهش ، استفاده میکنه . آیا بکهیون میتونه زوج تازه به وجود اومده ی لوهان و سهون رو از هم بپاشونه و مهرشو به دل اون بن...