●• Black Swan •|آینه شکن| •●

{Part 7}

                 ●•Black Swan•●

تا حالا شده خودت رو توی موقعیتی پیدا کنی که دلت نمیخواد باشی اما از اینکه توش هستی هیجان زده ای، اما بازهم این هیجان رو هم نباید نشون بدی؟ وضعیت الان جونگ کوک مثال کاملی از این موقعیته.

همین جوری که جیمین استرس داره و مدام به ساعت دیواری نگاه میکنه، جونگ کوک هم تو دلش چندان خونسرد نیست اما چیزی تو چهره ش به نمایش نمیزاره، روی مبل تک نفره کنار تلویزیون مشغول کشیدن نقاشیش روی بوم بود. این قسمت از خونه بهترین نور رو داشت جوری که از پنجره قدی پشت سرش نور بهش میتاپید:

+جیمین لطفا، میشه کمتر وول بخوری؟ تمام تمرکزم رو از بین میبری.

-به نظرت دیر نکردن؟ اصلا مسئولیت پذیر نیستن اَه.

+ همین ده دقیقه پیش عمو پاش رو از خونه گذاشت بیرون، مثلا چه اتفاقی تو این مدت میخواست بیفته که اون‌ها بخوان نگرانش باشن؟ حالا شاید قرار بود از فردا بیان.

پسر تک به تک کلمات رو با حرص میگفت، درسته که از اومدن یه نفر خوشحال بود اما از دلیل اومدن شون نه. حس میکرد آقای پارک اینجوری مهارت های اون رو نادیده گرفته، اگر حداقل یه بادیگاردی میاوردن که پنج سانت ازش بلند تر بود شاید جونگ کوک انقدر نمی‌سوخت. قدم رو کردن های جیمین هم تو این موقعیت اعصاب خط خورده ش رو خط خطی تر میکرد:

-برو بابا، من تا حالا صد دفعه قرارداد رو زیر رو کردم. الان حتی شماره شناسنامه های باباهاشونم حفظم. نکنه فراموش کرده باشن؟ یه زنگ بهشون بزنم؟

قبل  اینکه جونگ کوک دهنش رو باز کنه صدای آیفن بلند شد با اینکه حس کرد چیزی تو دلش فرو ریخت اما فقط سرش رو انداخت پایین و به کارش ادامه داد. یعنی دو هفته بعد دیدن اون پسر چه ریکشنی باید از خودش نشون میداد؟ جیمین تقریبا سمت ایفن پرواز کرد و بعد در اصلی خونه هم باز کرد اما جوری که یاد چیزی افتاده باشه فوری دوباره روبرو جونگ کوک قرار گرفت:

-هی کوک.

+هوم؟

-ببین خوبم؟

جونگ کوک باید از الان بی تفاوت بودن رو شروع میکرد، بدون اینکه سرش رو بلند کنه، جواب داد:

+اره خوبی.

-اَه ،اون کله پوکت رو بگیر بالا، یه نگاه بهم بنداز. به پشتم دید ندارم، خوبه؟

کلافه سرش رو بالا گرفت و نگاهش روی باسن جیمین قفل شد سعی کرد خنده‌ش رو کنترل کنه، این شلوار جذب باعث میشد باسن جیمین حتی از حد معمولی هم گردتر نشون داده بشه:

+آخه کدوم احمقی تو خونه لباس بیرونی میپوشه؟

برگشت سمت دوستش، حق به جانب گفت:

-تو ساکت شو، تو چی از تیپ و کلاس میدونی؟ الان این مدلینگ های جدید موقع خواب هم سعی میکنن سکسی باشن.