Season2 Part 31

1.3K 161 128
                                    

◍◑◍Black Swan◍◐◍
____________________________

دهنشو با صدا از عضو مرد جدا کرد و با هیجان بهش چشم دوخت، به نظرش دیک شوگا کاملا اماده بود که اونو به اوج برسونه:
 
● اوووم‌، کارت خوبه اما... بیشتر از اینا باید خیسش میکردی.
 
اجازه فکر کردن به جیمین نداد، دستشو تو موهاش فرو کرد ، و تا جایی که دیکش تو دهن پسر جا میشد ، عضوش رو تو دهن داغ و خیس پسر فرو کرد.
 
به ضربات ضعیف مشت جیمین روی رون پاهاش توجهی نکرد، با دست دیگه‌ش سرش رو محکم‌ نگه داشته بود تا تکون نخوره، وقتی که حس کرد ممکنه ارضا بشه عقب کشید دیگه کافی بود.
 
جیمین که به سختی هوا رو وارد ریه هاش میکرد رو از روی زمین بلند کرد. بوسه های عمیق و بریده ای روی لب های خیس و پف کرده ی پسر میزاشت. اونقدر محکم و با حرص اینکار رو انجام میداد که با هر بوسه جیمین قدمی عقب تر میرفت:
 
-م...من خیسش کنم چون ...تو بازم لوب نداری؟!
 
میون بوسه های وحشیانه ی مرد بریده بریده پرسید، پشتش به دیوار خورد و بدن شوگا محاصره ش کرد.
نیشخندی زد، خم شد و شلوار و باکسر پسر رو پایین کشید. لب پایینی شو تو دهنش کشید ، حالا این جیمین بود که اماده ی یه راند پر درد سکس با اون بود و شوگا میخواست جوری تو اون پسر بکوبه که تمام مغزش پر شه از ناله و التماس های جیمین که داره با عضو و ضربات محکم شوگا به فاک میره.
دست‌شو زیر پیرهن‌ش رسوند با محکم فشردن نیپل جیمین بین انگشت هاش غرید:
 
● این تویی که همیشه تو موقعیت های بد اغوام میکنی.
 
بی طاقت لب هاشو برای بلعیدن لب های پسر جلو برد، برای هر بار مکیدن لب هاش سر پسر رو به دیوار پشت سر میفشرد و با عقب کشیدن سرش ، جیمین مجبور میشد کمی سرشو از دیوار فاصله بده چون گوشت نرم لبش بین دندون ها و لب های مین شوگا بیشتر از این توان کش اومدن نداشتن که اون مرد انقدر اونارو عقب میکشید و با حرص میبوسید.

بین همه تجربه های کم و زیادی که با این مرد داشت اینبار حریص تر از هر زمانی می‌بوسید و این کمی جیمین رو مضطرب میکرد. و متاسفانه همین اضطراب ،ادرنالینش رو بالا برده بود و دیک‌ش سفت تر از قبل میکرد.

هر دوشون همین حالا هم حسابی تحریک شده بودن و چون روبروی هم بودن عضو هاشون به بدن هم و گاهی هم به همدیگه برخورد میکرد.

جیمین لحظه ای افسارشو دست غریزه ش میداد و با قوس دادن به کمرش کلاهک دیک‌شو به پوست داغ مرد میکشید و لحظه ی بعد با حس اینکه ممکنه
ارضا شه عقب میکشید. مغزش از این حجم از ریکشن بدنش تو تعجب بود، دلش میخواست اینو بندازه گردن مدت طولانی سکس نداشتن ، نه بی جنبه بودنش.... البته جیمین برای این مرد عصبی به شدت بی جنبه بود.

دستاشو بالا برد و یه دستش رو روی سینه و دست دیگه شو لای مو های مرد فرو کرد، انگشت شو روی تتو های سینه شوگا میکشید و حالا میتونست جای گوشت اضافه ای که بخاطر زخم هاش بود و با تتو پوشونده شده بود رو لمس کنه.

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora