season2 p16

2K 214 1.1K
                                    


●•Black Swan•●

تهیونگ تو ورودی ساختمون ویلا ایستاد. با اینکه حالا فهمیده بود بعد مصرف قرص و توهم زدن مدت زیادی رو بیهوش بود اما هنوز بدنش درد میکرد و حس خستگی داشت. و اون سردرد وحشتناک که دلیلش سقوط تهیونگ روی سرامیک های محکم سرویس بهداشتی بود امونش رو بریده بود.

ایون وو رو تو باغ مشغول تمرین دیده بود و فهمید که کوک تو اتاق اونه و الان هم تنهاست، این یعنی تهیونگ نمیتونست افکارشو رو به بهونه جور نبودن موقعیت  برای فرار از روبرو شدن با جونگ کوک قانع کنه. 

چشماشو بست، آروم انگشتای کشیده شو تو موهاش فرو کرد و اطراف زخم و کبودی کف سرشو کمی فشرد ، چهره‌ش از درد بیشتر تو هم رفت.

چاره‌ای نبود مثه اینکه واقعا باید کوک رو میدید. به سمت اتاق ایون وو راه افتاد. سر و صداهای ویلا خوابیده بودن ، باورش نمیشد سونگ‌دو خودشو تحویل داده باشه. شاید فقط محض به عقب انداختن دیدن جونگ کوک بود نه کنجکاوی که ایستاد و از کسی که تو راهرو به سمتش میومد پرسید:

×سونگ دو ، کی به اسپایدر رفته؟

مرد موهای خیسش رو بالا داد و با تعجب اول نگاهشو روی سر و صورتِ داغونِ تهیونگ چرخوند  و بعد به چشماش داد:

◇هیچ کس به اسپایدر نرفت ، اونا تو استخرن.

ابرو تهیونگ از تعجب بالا رفت. بالاخره یه بهونه واسه دیر تر دیدن جونگ کوک به دست آورده بود. با عصبانیت از راهرو بیرون زد و  پله ها رو پایین رفت.

با شنیدن صدای قهقه های عده ای که تو استخر و جکوزی مشغول عشق و حال بودن اخم هاش تو هم رفت.

در استخر رو با شدت هل داد که به دیوار کوبیده شد و صدای خنده ها قطع شدن. سونگدو  روی تخت کنار استخر لم داده بود و زنی با بیکینی تو بغلش نوازشش میکرد.

باقی افراد هم با یه لباس زیر توی استخر یا لبه ش نشسته بودن و هر کدوم مشغول ور رفتن با جام شراب یا یک زن دیگه بودن.

با اومدن تهیونگ کم کم توجه ها به سمت اون کشیده شد. رنگ قرمزی که از عصبانیت به چهره ‌ش نشسته بود، کبودی و زخم های صورت تهیونگ رو وحشتناک تر نشون میدادن. با نگاهی خشمگینی که مقصدش سونگ دو بود بهشون نزدیک شد:
  
×من برگشتم اما چرا هنوز دارم تو رو اینجا میبینم.

بدون اینکه متوقف شه سمت سونگدو میرفت. سونگدو خندید، زن رو رها کرد و تو جاش نشست:

♧میتونی سرتو برگردونی که نبینی.

همه زدن زیر خنده و زن هایی که اونجا بودن هم با خنده های ملیح و آروم‌ همراهی شون کردن.
تهیونگ مقابل پاهای سونگدو ایستاد و از بالا بهش نگاه میکرد. نگاه وحشیش با صورت پر از خط باعث شد زنی که کنار سونگدو بود لبخندشو بخوره و کمی عقب تر بره:

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Donde viven las historias. Descúbrelo ahora