●•Black Swan•●
-بعد مرگم تا مدتی مزارم را ترک نکن،
سرمای گورم گرمای نگاهت را می خواهد.~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آروم کلید رو تو قفل فلزی چرخوند. نگاهی به اطراف کرد. دستور داده بود که کسی دور و اطراف نباشه ولی بازم باید احتیاط میکرد. وقتی از نبودن هیچ کس مطمئن شد میله رو هل داد و وارد سلول شد.
با چند قدم بلند خودش رو به جسم جمع شده ی گوشه سلول رسوند. سرما باعث شده بود جیمین مثل یه جنین تو خودش جمع شه، این موجود ظریف چجوری رو این زمین سخت خوابش برده بود؟
شاید اونقدر ضعیف شده که الان بیهوش شده.
بدون معطلی دارو رو با همون دستوری که دکتر پارک گفته بود به گردن کبود شده جیمین تزریق کرد.
کارش رو تموم کرد اما از جاش تکون نخورد. کت چرمش رو در آورد و آروم روی بدن سرد جیمین کشید. تعریف دقیقی از احساس الانش نداشت. تا حالا هیچ وقت سختی و درد کشیدن آدم هایی که براش مهم بودن هم براش مهم نبوده.
ولی حالا جیمین انگار از همه ی مهم های زندگیش مهم تر شده بود. حال بدش ، زخم های بدنش، رد اشک رو صورت سفیدش اینا برای مین شوگا اذیت کننده بود.
کسی تو مغزش با یاداوری اینکه "اینها کارتوعه" سرزنشش میکرد و عجیب بود اون روحیه ی بی تفاوتش اینبار شرمنده سرش رو پایین مینداخت و هرگونه شماتتی رو پذیرفته بود.ولی اگه کوتاه میومد این حس احتمالا تو قدم بعدی میخواست مجبورش کنه بیخیال همه چیز بشه اما نمیشد... اینهمه سال سختی کشیدن رو نمیتونست بریزه دور، در هر صورت قرار نبود اتفاق بدی برای کسی بیفته، اون نقشه هاش رو چیده بود، اگر همه چیز درست و طبق نقشه پیش میرفت سخت ترین بخش ها همش برای خود شوگا بود، بقیه فقط بلید کمی شرایط بد رو تحمل میکردن همین.
تو این لحظه که خودش رو یکی قدمی هدفش میدید نمیتونست بخاطر هیچ چیز و هیچ کس پشت پا بزنه به همه مهره هایی که چیده بود.
ولی مشکل اصلی اینجا بود که پسر اصلا میخواست که نجات پیدا کنه؟ اون حتط اگر نجات پیدا میکرد، با این همه آسیب چه اتفاقی براش میفتاد؟ دنیا از نگاه این پسر بعد اینکه چشمهاش رو باز کنه چجوریه!
گرو گرفتن پسر و جلب اعتمادش دستور اسپایدر بود نه گرفتن قلب و بدنش و جلب توجه و عشقش... شوگا حتی پاش رو از دستورات هم فراتر گذاشته بود، این آسیبی که به پسر زد رو چجوری میخواست جبران کنه!جیمین بعد این قطعا دیگه دنبال هیچ عشقی نمیگرده از تکون خوردن قلبش برای کسی هیجان زده نمیشه، فقط میترسه، نفرت رو حس میکنه و فرار میکنه.
دستی روی گونه سرد جیمین کشید. سرد بود خیلی سرد، کف دستش رو روی گونه ش گذاشت تا گرم شه؛
"درسته همه اینا تقصیر خودته. درسته که خواستنی بودنت گناه توعه و من بی تقصیرم اما امیدوارم روزی بتونم جبران کنم. خودم برات عشقی که دنبال بودی رو پیدا میکنم. اونقدر باهات خوب باشه که تلخی همه ی این اتفاق ها و شوری بوسه ای که من بهت چشوندم رو ، شیرینی عشق اون فرد از بین ببره. فقط یه کم دیگه قوی بمون از دست خودم نجاتت میدم.از جهنم خودم نجات میدم، فرشته."
YOU ARE READING
●• Black Swan •|آینه شکن| •●
Actionدو تروریست ، مین شوگا و دستیارش کیم تهیونگ یه ماموریت جدید برای ترور پسر پروفسور پارک و تهدید اون میگیرن. این ماموریت برای مین شوگا فوق آسون به نظر میاد و تهیونگ هم باید تو این ماموریت ثابت کنه که بالاخره میتونه یه تروریست حرفه ای باشه. ظاهرا که همه...